خبرگزاری کار ایران

به صورت همزمان؛

دو کتاب جدید از صالح عطارزاده روانه بازار شد

asdasd
کد خبر : ۱۴۱۹۲۴۸

دو کتاب جدید صالح عطارزاده با‌ نام‌های "آیه‌های سبز تفاهم" و "عشق و عطش و عاشورا" توسط انتشارات دکترسین منتشر و روانه بازار شد.

به گزارش ایلنا از خوزستان، جدیدترین کتاب‌های صالح عطارزاده از شاعرین دفاع مقدس با نام‌های "آیه‌های سبز تفاهم" و کتاب "عشق و عطش و عاشورا" توسط انتشارات دکترسین روانه بازار شد.

کتاب آیه‌های سبز تفاهم در واقع شامل دو کتاب مستقل است که کتاب اول آن "زائر کوچولو" شامل سه بخش نثر نوشته‌ها، آن شهید آمریکایی و در آینه نگاه یاران است و کتاب دوم "غزل داستان‌های جنوبی" نام دارد.

در بخش اول این کتاب عطارزاده با زبان شعر به موضوعات مختلفی از دهه ۴۰ تا ۸۰، داستان‌های منتشر شده از وی در مطبوعات و برخی اتفاقات آن زمان پرداخته است.

مروری کوتاه بر زندگی شهید آمریکایی هوارد باسکرویل که در زمان مشروطه (سال ۱۲۸۸) و ماجرای محاصره تبریز کشته شد و بیان نظرات برخی از نویسندگان و شاعران در خصوص صالح عطارزاده نویسنده کتاب از جمله دیگر بخش‌های آن است.

در بخش دوم کتاب با نام غزل داستان‌های جنوبی نیز به چند داستان کوتاه و شعرهایی درخصوص مقاومت و شعر دفاع مقدس پرداخته شده است.

کتاب عشق و عطش و عاشورا نیز کتابی در معرفی شاعر آیینی خوزستانی برای زنده نگه داشتن عاشورا با شعرهایی در قالب دو بیتی، رباعی و ... است.

این کتاب شامل ۸۶ دل سروده عاشورایی از پیر غلام شعر آیینی خوزستان صالح عطارزاده با مشارکت اداره‌کل حفظ آثار و نثر ارزش‌های دفاع مقدس استان قزوین توسط انتشارات دکترسین منتشر شده است.

صالح عطارزاده شاعر خوزستانی و متخلص به "نغمه"، "مرد شاعرانه‌های جنوب" یکی از پیشگامان شعر دفاع مقدس است.

"تصویر‌های وحشت و درد"، "در کوچه‌های اسارت"، "عاشقی از خرمشهر"، "طلوع صبح رهایی"، "با بادبان(جُنگ ادبیات جنوب)"، گل‌های فریاد"، "رنگین کمان عشق"، "ظهر عطش"، "با شاعران آفتاب" و "طلیعه ظهور" (شامل ۳ کتاب: "کوثر و خاتم در آینه‌ی عشق"، "مهدی موعود، طاووس بهشتیان"، "خورشیدواره های عشق") از کتاب‌های این شاعر و نویسنده است.

دو کتاب جدید از صالح عطارزاده روانه بازار شد

دو کتاب جدید از صالح عطارزاده روانه بازار شد

"کاش شعر من مسلسل بود" یکی از شعرهای به یاد ماندنی این شاعر در سال ۱۳۵۰ است.

"کاش شعر من مسلسل بود"

وقتی دخترانِ نجیب شهر

طراوتشان را در روستا از دست می‌دادند

می‌دانستند که در دهکده‌های دیگر 

برادرانشان

دختران روستا را به بازی گرفته‌اند.

روستایی دلگیر

که صیغه‌های فقر و فلاکت را از بر بود،

با نوازش سر نیزه به رادیو و تلویزیون دعوت شد

تا زنده باد بگوید!

حال آنکه اگر داسش مسلسل بود

سران قوم را یکسر درو می‌کرد.

روستایی خوب می‌داند وقتی کشتزار سینه‌ها

از بذر خشم و کیته لبریز است،

شادمانی لکه‌ی ننگ است

زیر آسمانِ سرد این ویران!

آری روستایی خوب می‌بیند

زمانی که بشر تا کره‌ی مریخ می‌تازد

گرسنه کودکانش

-در شبِ سرد زمستان-

خواب نان و آب می‌بینند.

چه مایه درد دارد روستایی!

دو دستش را چنان با کینه می‌کوبد به روی سر

که بانگِ درد تا اقصی نقاط هیکلش پرواز می‌گیرد

ولی باید درون جنگلِ سر نیزه‌ها

آداز سرد زنده بادا را بخوانید!

چه مایه رنج دارد

چه مایه درد دارد روستایی!

کاشکی رنجش تمامی داشت

کاشکی شعرم برای کودکانش آب و نان می‌شد.

کاشکی هر مصرع شعرم مسلسل بود

و جنگلبانِ نفرت کیشِ جنگل‌های فقر و دشنه و نیزه و باران پلیدش را

به دیوار زمین می‌دوخت.

کاش شعرم رنج دهقان را دوایی بود!

کاش شعرم در زمانه شعله‌ها می‌زد!

کاش شعر من مسلسل بود!

کاش شعر من،

مسلسل بود...

آذرماه ۱۳۵۰

انتهای پیام/
سروش یوسفی
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز