خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با سیدمصطفی حسینی مطرح شد؛

تقلیل شهید مطهری به صِرف ایدئولوگ سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران صحیح نیست/ در ترویج هدفمند ایده‌های مطهری کوتاهی‌های زیادی صورت گرفته است

asdasd
کد خبر : ۱۲۲۵۹۴۵

اندیشه‌های شهید مطهری در مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی، در واقع حقایق ناب اسلامی را نمایندگی می‌کند که در هر نظام و سیستمی که بخواهد بر اساس ایدئولوژی اسلامی بنا گردد، قابل طرح و اجراست. ایشان یک تئوریسین و ایدئولوگ برجسته اسلامی هستند که به قول رهبری معظم انقلاب، با تفسیری که از اسلام مطرح کردند، انقلاب اسلامی شکل گرفت. اما این مساله دلیل بر آن نیست که ایشان را صرفا ایدئولوگ نظام جمهوری اسلامی ایران بدانیم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، شهید «مرتضی مطهری» از جمله متفکران برجسته جهان اسلام به شمار می‌رود که گستره فعالیت‌های فکری و اندیشه‌ای او در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فلسفی و دینی، و در عین حال گشودن افق‌های تازه و جدید در حوزه‌های مذکور، عملا وی را به شخصیتی تاثیرگذار (نَه فقط در جهان اسلام و ایران) تبدیل کرده است. ابداعات و تفاسیر خاص شهید مطهری از حیث فکری و تئوریک و عدم محدود ماندن وی به فضای صرفِ حوزه (و به طور خاص تعاملات گسترده وی با محافل آکادمیک)، سال‌هاست که نظر بسیاری از تئوریسین‌ها را به خود جلب کرده و آرا وی در حوزه‌های گوناگون، همچنان محلِ بحث و تبادل نظر میان اندیشمندان مختلف است. از این رو، در مهم بودن این شخصیت علمی جهان اسلام و قابل تامل بودن ایده‌های وی، کمتر تردیدی حتی در میان مخالفان او وجود دارد.

در این راستا و به مناسب فرارسیدنِ دوازدهم اردیبهشت ماه، سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری، در گفتگو با حجت‌الاسلام «سیدمصطفی حسینی» مدیر گروه قرآن و حدیثِ پژوهشگاه مطالعات تقریبی (تقریب مذاهب اسلامی) و پژوهشگر در حوزه اندیشه شهید مطهری، به بررسی گوشه‌ای از افکار و دیدگاه‌های شهید مطهری و نسبتِ آن‌ها با واقعیت‌های کنونی جهان معاصر در حوزه‌های مختلف پرداخته است. در این رابطه به طور خاص مدت‌هاست که سوال‌هایِ زیادی نظیر این مطرح می‌شود که: آیا اساسا باید شهید مطهری را صرفا از حیث سیاسی و در سطح ایدئولوگِ نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران تقلیل داد؟ آیا تفاسیر خاص شهید مطهری در باب آزادی انسان و کلیت مسائل اجتماعی، صرفا نمودهایی از دیدگاه‌های یک شخصیت تک بُعدی مذهبی را نمایندگی می‌کنند؟ و در نهایت اینکه دلیل عدمِ همه‌گیر شدن و به بیانی مهجور ماندن تفکرات شهید مطهری (به طور خاص در صحنه عملی) در حوزه‌های گوناگون چه بوده است؟ مشروح گفتگو با حجت‌الاسلام «سید مصطفی حسینی» را در این رابطه بخوانید..

برخی منتقدان شهید مطهری به‌طور خاص وی را به تکرار مکررات و عدم ارائه ایده‌های جدید به ویژه در حوزه مسائل دینی متهم می‌کنند. آیا به واقع چنین است؟ مهمترین ابداعات شهید مطهری در حوزه تفسیر دین را چه می‌دانید؟

خیر؛ به نظر من یک چنین دیدگاهی با توجه به واقعیت‌های میدانی، از اعتبار چندانی برخوردار نیست. به نظر من مهمترین مشخصه ایشان اصلاح فکر دینی و تحریف زدائی از معارف و آموزه‌های دینی است. از آنجا که بزرگترین دغدغه ایشان مسخ تفکر دینی در جوامع بود و این را علت‌العلل انحطاط قرون اخیر جوامع اسلامی می‌دانست از این رو تمام همش را نیز بر حل این درد مزمن قرار داد. ایشان به شناخت روح و اهداف اصلی دین بسیار اهمیت می‌داد و معتقد بود بدون توجه به روح دین نمی‌توان به حقایق دینی رسید. در تمامی آثار ایشان- مسائل اعتقادی، سیاسی، حقوقی، فقهی و. . - می‌توان این نگرشِ اصلاح گرایانه به آموزه‌های دینی مشاهده نمود. از جمله ایشان با ارائه تفسیر و تحلیلی عمیق از مکتب عاشورا و تحریف‌زدایی از آن توانست جلوه‌های عظیم حماسه حسینی را به جامعه ارائه دهد به گونه‌ای که همیشه بتوان از آن الهام گرفت. ایشان بزرگترین درس عاشورا را امر به معروف و نهی از منکر می‌دانست و معتقد بود امام حسین علیه السلام با قیامش به این اصل که علت مبقیه دین است، ارزش داد. ایشان در مساله حقوق و نقش زنان در اجتماع و تبیین اینکه حجاب اسلامی هیچ منافاتی با حضور زنان در اجتماع ندارد ابهامات بسیاری را در این مساله برطرف نمود. ایشان در نقد مکاتب فلسفی و اجتماعی غرب از جمله نقد کانت، راسل، فروید، و حتی افکار امثال دیوید هیوم که ادله موحدین در خداشناسی را به قول خودش ابطال نمود مباحث بسیار ارزشمندی را مطرح کرده است که متاسفانه کمتر به آن‌ها پرداخته می‌شود. گفتارهای تفسیری ایشان درمباحث قرآنی بدیع و ارزشمند است. دیدگاههای ایشان در زمینه مسائل معرفتی از قبیل «مساله شناخت» نیز بسیار به روز و مفید است. از آنجا که روش شهید مطهری در تبیین مسائل بصورت مقارن و تطبیقی است، در این مساله بسیار مهم نیز ایشان بعد از ارائه نظریات مهمترین فلاسفه جهان، دیدگاه قرآن را به شکلی بسیار عالی و کاربردی مطرح نموده است.

آیا تاکیدات شهید مطهری مبنی بر اینکه بشر منهای دین حتی از حیث اجتماعی هم معنا پیدا نمی‌کند با توجه به روند تاریخی بشر، اثبات خود را نشان داده است؟

ایشان دین به معنای واقعی کلمه را منطبق با فطرت بشریت دانسته و خروج انسان از مسیر فطرت را سبب انحراف می‌داند. ایشان معتقد است تنها دینِ حقیقی است که می‌تواند بزرگترین پشتوانه و تضمین کننده نیازهای واقعی بشریت ازجمله آزادی واقعی باشد. معنویت منهای دین دروغی بیش نیست. بحران کنونی در جهان معاصر شاهد صدقی بر این دیدگاه ناب قرآنی است. ایشان عصر جدید را نَه عصر علم بلکه عصر اسارت علم در چنگال قدرتمندان زرو زور و تزویر می‌داند. از منظر ایشان بزرگترین اختراع بشر امروز به رغم تکنولوژی مدرن، اختراع ماشین «قلبِ حقایق» است. خیانتی که امروز توسط دیدگاهِ «علم منهای دین» به بشریت شده در طول تاریخ سابقه نداشته است. مساله‌ای که نمودهای اجتماعی قابل توجهی نیز یافته است.

مهمترین محور در دیدگاه‌ها و نظریات اجتماعی شهید مطهری را چه می‌دانید؟

از آنجا که مهمترین و بارزترین مشخصه شهید مطهری احیاء تفکر دینی است و از آنجا که عمده مسائل دینی در ارتباط با اجتماع است، لذا دیدگاه‌های ایشان در این حوزه بیش از سایر حوزه‌ها مشهود است که می‌توان به چند نمونه در این رابطه نیز اشاره کرد:

الف - ایشان مساله توحید را با اینکه امری اعتقادی و نظری است منحصر در عرصه زندگی فردی ندانسته بلکه آن را در سطح اجتماع لازم‌الاجرا می‌داند. ایشان تحت عنوان «توحید اجتماعی» معتقد است که باید اندیشه توحیدی در سراسر حیات اجتماعی بشر جریان یابد و همه مظاهر شرک در زندگی فردی و اجتماعی بشر نابود گردد. ایشان می‌گویند: «-بر اساس منطق اسلام - در همان حال که باید با عوامل روحی و روانی تفرقه در پرتو توحید در عبادت و حق پرستی مبارزه کرد، -باید - با عوامل تبعیض، بی‌عدالتی‌ها، محرومیّت‌ها، ظلم‌ها، اختناق‌ها، طاغوت‌ها، غیر خدا را «رب گرفتن»‌ها - نیز - به شدّت جنگید.»

ایشان با اشاره به انقلاب تکاملی صدر اسلام می‌گویند: «اسلام که ظهور کرد، در آن واحد به دو دگرگونی و انقلاب و دو حرکت دست زد. اسلام نگفت درون را اصلاح کنید و به برون کار نداشته باشید، اخلاق را بسازید اجتماع خود به خود ساخته می‌شود، اسلام در آن واحد که ندای توحید روانی و درونی در پرتو ایمان به خداوند متعال و یگانه پرستی ذات یگانه او را داد، فریاد توحید اجتماعی در پرتو جهاد و مبارزه با ناهمواریهای اجتماعی را نیز بلند کرد.»

ب- عدالت اجتماعی: از جمله عناصر اصلی و کلیدی در اندیشه‌های اجتماعی - سیاسی شهید مطهری تاکید فراوان ایشان به مساله عدالت اجتماعی است. ایشان معتقد است بدون عدالت، اسلام و نظام اسلامی قابل تداوم نیست. ایشان یک ماه قبل از شهادتشان در مصاحبه‌ای فرمود: «…آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که: اولا مسیر عدالت‌خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعا و عملا در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پُر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند، تبعیض‌ها را واقعا از میان ببرند؛ دولت‌های حال و آینده برای برقراری جامعه بی‌طبقه اسلامی کوشش کنند. و الا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می‌خورد. چون اصلا ماهیت این انقلاب ماهیت عدالتخواهانه بوده است.»

ج - آزادی قلم و بیان: بعد از مساله عدالت، ایشان به نقش آزادی بیان و قلم و آزادی اندیشه بسیار اهمیت می‌دهد و احترام نظام حاکمیت به آزادی‌های اجتماعی را عامل تداوم انقلاب و جلوگیری از آن را سبب شکست نظام می‌داند. ایشان در ادامه گفتار قبل می‌گویند: «. . -بعد از عدالتخواهی - باید به آزادی‌ها به معنای واقعی در نظام اسلامی احترام بگذاریم. یعنی اگر دولت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی بخواهد زمینه اختناق را به وجود بیاورد قطعا شکست خواهد خورد. البته آزادی غیر از هرج و مرج است. آزادی به معنی معقول. هر کسی در درجه اول فکرش، و بیان و قلمش باید آزاد باشد. اما فکر آزاد باشد یعنی اگر کسی واقعا منطقی و فکری دارد، فکر خودش را بگوید. اتفاقا تجربه‌های گذشته نشان داده است که: هر وقت در جامعه ما نوعی آزادی فکری بوده- و لو از روی سوء نیت هم بوده است- این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلکه به سود اسلام تمام شده است. (مشروط به این که ما هم حرف خودمان را بزنیم نه اینکه آن‌ها حرفشان را بزنند ما سکوت کنیم و حرف خودمان را نزنیم).» ایشان وجود قطب مخالف را در نظام اسلامی سبب تقویت نظام و کمک به جبهه حق می‌داند و می‌گوید: «به طور کلی اختلاف و تنوع برای پیشرفت لازم و ضروری است. … اصلًا وجود اقلیتِ واقعی و منتقد و مخالف برای همه جامعه مفید است و از آن جمله برای خودِ اکثریت. من این را بطور قاطع عرض می‌کنم: هر زمانی که قطب مخالف از عقیده حق گرفته شود، خود عقیده حق طبعاً به سوی فساد می‌گراید. یعنی عوام‌الناس می‌آیند در اطراف این عقیده حق آنچنان می‌بافند و مخلوط می‌کنند و آنقدر چرند به آن اضافه می‌کنند که عقیده حق به دست طرفدارها زیان می‌بیند. همیشه زیان‌هایی که عقیده حق به دست طرفدارانش دیده به دست مخالفانش ندیده است.»

ایشان در خصوص نقش مردم در انتخابات معتقد بود که اگر مردم حتی صدبار هم در انتخاب فرد اصلح دچار خطا گردند بهتر است از اینکه متولیان جامعه فرد مورد نظرشان را به جامعه تحمیل کنند هرچند این فرد اصلح و بهترین فرد باشد چون در پرتو انتخابات ازاد اندیشه‌های مردم رشد می‌کند.

دیدگاه‌های اجتماعی ایشان در مسائل دیگر از جمله در مساله امامت و رهبری و جایگاه ولایت فقیه و روحانیت در نظام اسلامی، حقوق زنان، حقوق بشر و…بسیار مترقی و قابل ارائه به مجامع علمی دنیاست که باید در فرصتی دیگر به آن‌ها پرداخت.

بسیاری شهید مطهری را مخصوصا از حیث اندیشه سیاسی به جمهوری اسلامی ایران محدود کرده و ایشان را صرفا ایدئولوگ نظام جمهوری اسلامی می‌دانند. آیا شما با این گزاره موافقید؟

به نظر می‌رسد دیدگاه مذکور ظلمی فاحش در حق ایشان است. ایشان یک تئوریسین و ایدئولوگ برجسته اسلامی هستند که به قول رهبری معظم انقلاب با تفسیری که ایشان از اسلام مطرح کردند، انقلاب اسلامی شکل گرفت اما این دلیل بر آن نیست که ایشان را صرفا ایدئولوگ نظام جمهوری اسلامی بدانیم. اندیشه‌های ایشان در مسائل گوناگون سیاسی اجتماعی در واقع حقایق ناب اسلامی است که در هر نظامی که بخواهد بر اساس ایدئولوژی اسلامی بنا گردد قابل طرح و اجراست. افکار ایشان که بر گرفته از منابع اصیل اسلامی است سلسله‌ای از حقایق دینی است که می‌تواند میزان و مبنای هر نظام اسلامی قرار گیرد. البته اینکه نظام کنونی تا چه مقدار منطبق با مبانی فکری شهید مطهری است مساله‌ای است که لازم است جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.

شهید مطهری در اندیشه کلامی خود تاکیدات فراوانی بر مفهوم خودشناسی و فطرت بشر دارند. در واقع؛ ایشان خودِ انسانی و فطرت وی را اصالت می‌دهند و مفاهیمی نظیر از خودبیگانگی و غیره را بر همین اساس -تحلیل می‌کنند. آیا مبنای استدلالی ایشان در کلیه زمان و مکان‌ها و برای تمامی انسان‌ها در جوامع مختلف از قابلیت اجرایی و عملی شدن برخوردار است؟

از آنجا که فطرت بشر ثابت است قطعا مبانی استدلالی ایشان در مفاهیم مذکور در همه زمانها و مکان‌ها ثابت خواهد بود. البته باید بین اصول و نیازهای اصلی بشر با شکل‌های اجرائی تامین آن نیازها تفاوت قائل شد. از منظر شهید مطهری گرچه نیازهای اصلی بشر از قبیل فطرت حقیقت جوئی و میل به پرستش کمال مطلق و عشق به زیبائی و…اموری ثابت است اما اشکال اجرائی آن‌ها به تناسب زمانها و مکان‌ها متغیر خواهد بود. از منظر ایشان هیچ شکل و فرمی - به جز عبادات - در اسلام ثبات و قداست ندارد و تنها حقایقند که اموری ثابت و غیر قابل تغییر می‌باشند.

به نظر شما دلیل اصلی اینکه اندیشه‌های اندیشمندانی نظیر شهید مطهری نتوانسته در جهان امروز به اندازه کافی و به نحوی درست جای خود را باز کند چیست؟

این ضعف از ماست که متاسفانه نتوانسته‌ایم و یا نخواسته‌ایم افکار این اندیشمند بزرگ اسلامی را در سطح دنیا نشر دهیم. رهبر انقلاب فرمودند اگر آثار ایشان به زبان‌های زنده دنیا ترجمه گردد سبب پیدایش نهضتی عظیم در اروپا خواهد شد. باید اظهار تاسف کرد که حتی در جامعه اسلامی خودمان هم افکار شهید مطهری همچنان مهجور نظری و عملی است. سیمای جمهوری اسلامی ایران چقدر به ترویج این اندیشه‌های ناب به رغم تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری بها می‌دهد؟ اصلا افکار شهید مطهری چقدر در سیمای جمهوری اسلامی ایران جایگاه دارد؟ با اینکه امام خمینی تمام آثار ایشان را صددرصد تایید کردند و رهبری خودش را شاگرد ایشان می‌داند. این‌ها همگی مسائلی هستند که هنوز به درستی آن‌ها را آسیب‌شناسی نکرده‌ایم و نقشی قابل توجه در مهجور ماندن افکار و ایده‌های شهید مطهری بازی کرده‌اند.

گفتگو: سامان سفالگر

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز