مجموعه شعر درک والکات برای نخستین بار در ایران
درک-والکات؛ کتاب منتخب اشعار درک والکات با ترجمه مسعود بساطی در غرفهٔ انتشارات سرزمین اهورایی و بیست و نهمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه میشود.
به گزارش ایلنا؛ مشتهای گره کرده اولین ترجمه و کتاب شعر از درک والکات برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۲ است که در ایران منتشر شده است.
این کتاب با ترجمهٔ مسعود بساطی و مدیریت هنری و طرح جلد مجید ضرغامی با فروست شماره بیست و هشتم شعر جهان این انتشارات منتشر شده است و در غرفهٔ انتشارات سرزمین اهورایی واقع در سالن شمارهٔ دو راهرو سه غرفهٔ شماره ۶۴۳ عرضه خواهد شد.
درک والکات در ۲۳ ژانویه، در شهر کاستریز، کشور سن لوسیا در جزایر هند غربی واقع در دریای کارائیب به همراه برادر دوقلویش رودریک والکات به دنیا آمد. مادرش معلم بود و به هنر عشق میورزید و گاهی وقتها شعرهای موزون را برای آنها و خواهرشان میخواند. پدرش نقاش و شاعر بود که در سن ۳۱ سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت و آنها را تنها گذاشت. خانوادهاش از اقلیت مذهبی متدیستهای مسیحی بود که تحت الشعاع عمده کاتولیک مذهبهای جزیره بود. در جوانی نقاشی میآموخت، معلم نقاشی وی «هارولد سیمونز»، استادی حرفهای بود که مشوق اصلی والکات جوان در راه هنر شد.
والکات جوان به شدت تحت تاثیر (سزانCézanne) و (جورجیونGiorgione) بود وبسیار از آنها آموخت. والکات وقتی مشق نویسندگی میکرد، دیوانه وار زبان انگلیسی را دوست میداشت و به شدت تحت تاثیر مدرنیستهایی همچون تی. اس. الیوت و ازرا پاوند قرار گرفت. در ۱۴ سالگی نخستین مجموعهٔ شعرش با عنوان (صدای سن لوسیا) را که اشعاری میلتونیک ((وابسته به اشعار مذهبی جان میلتون)) بود را نوشت. یک کشیش کاتولیک انگلیسی حضور کسی که هوای متدیست بودن را استنشاق کرده بود (والکات) را در روزنامه محکوم کرد و شعرش را مصداق بارز کفرگویی دانست!
والکات در ۱۹ سالگی دومین مجموعهاش را به عنوان (سنگ قبری برای جوان ۱۹۴۹) را با هزینهٔ خودش به زیر چاپ برد که باعث ناراحتیاش نیز شد؛ او میگوید که: «نزد مادرم رفتم و به او گفتم که میخواهم کتاب شعرهایم را منتشر کنم و من فکر میکنم که آنها ۲۰۰ دلار از من بخواهند. او فقط یک خیاط زنانه دوز و یک معلم مدرسه بود، من به خاطر میآورم که او بسیار ناراحت شد، چراکه میخواست این کار را برایم بکند. هرطور شد آن پول را برایم جور کرد، برای یک زن پول زیادی بود که آن را به من داد و من آن را به ترینیداد فرستادم و کتاب را چاپ کردم، وقتی کتابها به دستم رسید آنها را به دوستانم فروختم و پول را به مادرم پس دادم.»
منتقد بانفوذی چون (فرانک کالیمور) از لحاظ نقد، از شعرهای اولیهٔ والکات حمایت کرد. با کمک هزینه در دانشگاه West Indies کینگستون جامائیکا پذیرفته شد. پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۵۳ به ترینیداد رفت و منتقد، معلم و روزنامه نگار شد. در سال ۱۹۵۹ کارگاه تئاتر ترینیداد را بنا نهاد که هنوز هم فعال است. کشف فرهنگ کارائیبی و تاریخ استعمارگری و پسااستعمارگری در مجموعه (شب سبز) او را به شخصیتی برجسته و بین المللی بدل کرد. او با شاعران دیگری همچون (ژوزف برادسکی) روس که پس از تبعید در آمریکا زندگی و کار میکرد و (شیموس هینی) که او هم در بوستون تدریس میکرد دوستی نزدیکی داشت. او جمعیت نمایشنامه نویسان تئاتر بوستون را هم در سال ۱۹۸۱ بنا نهاد.
او در سال ۲۰۰۷ بازنشسته شد. آثار والکات از همان آغاز نویسندگیاش شامل شعر و نمایشنامه بوده و تاکنون بیش از ۲۰ اثرشعری (مجموعهٔ اشعار و سرودهای بلند) و شماری نمایشنامه از وی منتشر شده است. در سالهای اخیر شعر به عنوان زمینهٔ اصلی کارش مطرح شده و بیشتر آثار منتشر شده از وی در دههٔ ۸۰، شعر بوده است. در میان آثار والکات دو اثر مهم وجود دارد که از درخشندگی و جایگاه بیشتری برخوردارند، یکی از آن دو (زندگی دیگر) نام دارد که در سال ۱۹۷۲ منتشر شد. این سروده شباهت زیادی به اشعار حماسی دارد که در آن شاعر سیر و روند زندگی خود را بیان میکند. او در این اثر پیرامون دوران کودکی و تحصیل در جامائیکا و دیدگاهها و موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی خود سخن به میان میآورد. یکی از منتقدان دربارهٔ این اثر میگوید: «اگر اثر دیگری از والکات منتشر نمیشد، این سروده برای اینکه جایگاه ویژهای برای وی به دست آورد کافی بود.» دومین اثر برجستهٔ وی (اومیروس) است که در سال ۱۹۹۰ در سیصد صفحه منتشر شد. بورسیهای که در سال ۱۹۸۱ از موسسهٔ (ماک آرثر) دریافت کرد، زمینهای برایش فراهم کرد که این اثر را (که خلق آن نزدیک به یک دهه طول کشید) از خود به یادگار بگذارد. اومیروس نگاهی کلاسیک به دریای کارائیب است که والکات آن را از نظر غنا و گوناگونی فرهنگی همچون حوزهٔ مدیترانه میداند. آثار و اشعار و نمایشنامههای والکات پیرامون تاریخ منطقه کارائیب است، بویژه از زمان حضور اروپاییان در منطقه و ظهور پدیدهٔ چندگانگی فرهنگی در آنکه پیامدش در هم آمیختگی و اختلاط فرهنگها و بینش هاست، مانند درهم آمیختگی فرهنگ اصیل و بومی سرخپوستان با فرهنگ آفروآمریکایی (آفریقایی-آمریکایی) و فرهنگ آسیایی و فرهنگ اسپانیایی و انگلوساکسونی و به گونهٔ کلی اروپایی...
از شعرهای این کتاب:
(گریهای دور از آفریقا)
پوست گندمگون آفریقا را
باد به هم میریزد،
کیکویو (قبیلهای در کنیا)، سریع چون پرندگان،
فراز بر رگانِ خونِ مَرغزار حال میآیند.
جنازهها در سراسر بهشت پراکندهاند
تنها کرم، سردار لاشههای گندیده، برمی خروشد:
«به این جنازههای جدا افتاده رحم نکنید!»
سرشماریها توجیهش میکنند
و دانشمندان،
حتمن سیاست سرزمینهای مستعمراتی را درک میکنند
اینکه چرا کودکان سفیدپوست در بستر زخمی میشوند؟
سوالی ست که باید از وحشیها پرسید
یا آن یهودیان بیمصرف!؟
در غبارِ لک لک هایِ گریانِ بازگشته از شهرهایِ در هم شکسته
و رودهایِ خشک و دشتهای لم یزرع،
بومیان خیزرانها را میشکنند و میکوبند.
خشونت چارپایان به هم با قانون طبیعت سازگار است،
اما بشرِ پرهیزکار با تحمیل درد
به دنبال الوهیتِ خویش است.
همچون این چارپایانِ نگران هذیان میبافد و
لاشهٔ یک کوسِ جنگی را
تنگ در آغوش گرفته است و میرقصد،
و هنوزشجاعت را فرامی خواند
حال آنکه بومیانِ وحشتزده از صلحِ سفید
با مرگ در پیمانی ابدیاند.
بار دیگر بیشعوری ایجاب میکند دستانشان را
روی دستمال سفرهٔ کثیفیها بمالند -پاک کنند-
و ما دوباره شفقتمان را حرام کنیم،
همچون آنچه با اسپانیا
در نبرد میان گوریل با سوپرمن روی داد!
من همانم که با خون هردوشان مسموم شدهام،
باید به کدامین سو نظر کنم؟
به کدامین رگ تقسیم شوم؟
من نفرین شدهام.
افسرِ مستِ بریتانیایی دستور میدهد،
_چگونه میان آفریقا و زبان انگلیسی که من به آن عشق میورزم
یکی را برمی گزینی؟
به هردوشان خیانت کن، یا باز پس ده هر آنچه را که به تو بخشیدهاند.
چگونه میتوانم با جنایتی چنین فجیع روبرو شوم و خونسرد بمانم؟
چگونه میتوانم روی از آفریقا برگردانم و زندگی کنم؟
(فردا، فردا)
شهرهایی را به یاد میآورم که هرگز ندیدهام.
ونیزِ نقره فام،
لنینگراد با منارههای شکلات پیچاش.
دیری نمیپاید که امپرسیونیستهای پاریس
درخشش آفتاب را از سایهها بیرون خواهند کشید.
آه!
و کوچههای چونان مارِ از چنبره رهاشده یِ حیدرآباد.
دل سپردنِ به یک افق تنگ چشمی و انزواست؛
دیدهات را میبندد و
تجربهات را خُرد میکند.
روح مشتاق است، خاطر اما
آلوده.
تن، زیر خرده نانهای خیس و نم زده
خود را تلف میکند.
جهان بینی با مجلات گسترش مییابد.
جهان بیرون از درب خانه است، اما
چه دردناک است ایستادن بر پلهای سرد، کنارچمدانهایت
هنگام که سپیده دم
دیوارهای آجری را هم رنگ رُزها سرخ فام میکند
و پیش از آنکه پشیمانی فرابرسد،
تاکسیات سرمی رسد و با نوایی تُرا صدا میزند،
و چون نعش کش، بر لبهٔ پیاده رو توقف میکند... و تو سوار میشوی.
مجموعه شعر «مشتهای گره کرده» برگزده اشعار درک والکات برگردان مسعود بساطیه با فروست ۲۸ شعر جهان و با طرح جلد و گرافیک مجید ضرغامی در بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی تهران سالن ۲ راهرو ۳ غرفه شماره ۶۴۳ انتشارات سرزمین اهورایی عرضه خواهد شد. و همزمان از طریق شرکتهای پخش کتاب مانند پخش گسترش و پخش ققنوس به کلیهٔ کتابفروشیهای سطح کشور پخش خواهد شد.