عضو گروه آموزشی «فبک»:
وضعیت فلسفه برای کودک در ایران امیدوارکننده است/ دنبال آموزش عقلانیت به کودکان هستیم
زهرا امی میگوید: هدف فبک در بُعد اجتماعی، تربیت شهروندانی معقول برای جامعه و در بُعد فردی پرورش تفکر معطوف به خود به منظور رسیدن به ارزشهای معقول است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فلسفه تنها حوزهی از دانش بشری است که میتواند در رویدادی شگرف، به خود بازگشته و از بنیادهایش بپرسد یا حتی درصدد تخریب آن بر ید. اما این تقلا و بازتابیدن به خویش، عموما در راه میماند و میان تلاش و وصل، همیشه فاصلهای وجود خواهد داشت. گرچه ارائهی تعریف جامعی از فلسفه تنه به امتناع میزند، اما دستکم این قدر میتوان گفت که فلسفه در مقام تحقیقی دانشگاهی تا آتن و افلاطون بازمیگردد؛ همان افلاطونی که رستگاری انسان از غار ظلمت را در گرو آموزش میدانست. اما آیا فلسفه همین است و لاغیر؟ چندی است که در مطالعات فلسفی، افق تازهای گشوده شده که فلسفه برای کودکان نامیده شده است. همین عنوانی کافی است تا به فکر فرو رویم که اگر فلسفه آموختنی باشد، چه چیز را باید به کودک آموخت؟ فلسفه برای کودکان آیا شبیه عنوان مضحکی چون«کانت برای خردسالان» است که میتواند عبارتی برای طنازی باشد؟ یا در بطن آن، مفهومی دیگر از فلسفه و فلسفیدن خانه میکند. زهرا امی (مدرس دانشگاه و از مدرسان فبک - گروه آموزشی فلسفه برای کودکان و نوجوانان) به سوالات ایلنا در این باره پاسخ میدهد.
برنامهی فلسفه برای کودکان چیست و به چه معنایی از فلسفه گره میخورد؟ فلسفه برای کودکان آیا آموختن اندیشه است یا شناساندن تفکر؟
برنامهی فلسفه برای کودکان، رویکردی کندوکاو گرانه در امر تعلیم و تربیت کودکان است. به این معنا که دانشآموزان بهجای آنکه نتایج و نظرات دیگران را حفظ و بیان کنند، از آنان توقع میرود که در هر حیطهای، شخصاً به جستجو و تأمّل بپردازند. در این برنامه تلاش میشود که مهارت تفکر در کودکان به صورت جمعی و در قالب کندوکاو کلاسی پرورش یابد. در این الگوی آموزشی هدف نهایی، در بُعد اجتماعی، تربیت شهروندانی معقول برای جامعه و در بُعد فردی پرورش تفکر معطوف به خود به منظور رسیدن به ارزشهای معقول است. برای پرورش تفکر مستقل به منظور تربیت شهروندانی متفکر در این الگو از فلسفه استفاده شده است. فلسفه دو حوزهی مهم آموزشی یعنی منطق و اخلاق را در خود میپروراند. منطق تفکر خلاق و نقاد را به دنبال دارد و ضوابط جداسازی استدلال شایسته از ناشایسته را آموزش میدهد. بدین ترتیب در راه رسیدن به اهداف بلندمدت فردی و اجتماعی کودکان از سه حوزهی آموزشی فلسفه، منطق و اخلاق بهرهمند شده و مهارتهایی را در هر حیطه کسب میکنند. همانطور که لیپمن میگوید در این برنامه فلسفه به معنای رایج آن یعنی حفظ و تحلیل نظرات فلسفی ارائه شده توسط فیلسوفان مشهور نیست بلکه فلسفه، یک روش پژوهش علمی و هنرمندانه تلقی میشود که به کودکان یاد میدهد که چگونه برای خودشان به طور فلسفی فکر کنند.
اصولا وضعیت فلسفه برای کودکان در ایران چگونه است؟ چرا درمدارس ما این امر پیگیری نمیشود و اگر پیگرفته میشود گسترده نیست و محدود است؟ درضمن واکنش آموزش و پرورش به این امر چیست؟
این سوال خودش حاوی سه سوال مجزاست. اگر بخواهم در جواب سوال اینکه فلسفه برای کودک وضعیتش در ایران چگونه است، باید بگویم که وضعیت امیدوارکنندهای دارد برعکس اینکه این برنامه در خواستگاه خودش رشد قابل توجهای نکرده است؛ ولی به خاطر زمینههای فرهنگی موجود در ایران ازجمله توجه به عقلانیت و توجیهبخشی به زندگی عقلانیت که در متون دینی ما موجود است این برنامه در ایران پیشرفت خوبی داشته است البته ممکن است ما توقع زیادی داشته باشیم و این رشد را قابل ملاحظه ندانیم ولی در مقایسه با کشورهای دیگه رشد خوبی داشتهایم. ما با پژوهشگران جوان خوبی مواجهیم از دانشجویان و طلاب علاقهمند کار که در این زمینه هستند، ما با جوانانی مواجهیم که به تولید محتوا در این زمینه علاقهمند هستند همچنین بهطور پراکنده کلاسهای فلسفه برای کودکان آزاد برگزار میشود همچنین با مدارسی هم مواجهیم که این برنامه را در تمامی پایههای خود را پوشش دادهاند بنا براین در جواب سوال اینکه شرایط فلسفه برای کودک در ایران چگونه است من خواهم گفت که یک وضعیت امیدوارکنندهای دارد و به خوبی در این زمینه کار میشود. سوال بعدی که چرا این امر در مدارس ما مغفول است؟ این برمیگردد به وضعیت آموزش و پرورش و در حالی که بنده ارتباط نزدیکی با این عزیزان ندارم کمی نابهجاست که بخواهم به جای آنها پاسخگو باشم بهتر است این سوالات را از مسولین پژوهشگاه آموزش پرورش بپرسید اما میتوانم بگویم محدود بودن این برنامه در مدارس علتهای متفاوتی میتواند داشته باشد، ناآشنایی برخی مدیران با این برنامه، مسائل اقتصادی در مدارس دولتی و برخی نقدهای غیرمتخصصانه و عجولانه موثر است در کند شدن سرعت رشد این برنامه در مدارس.
آیا فلسفه برای کودکان دچار تنوع در مبانی که به طوری که در رویکردها و روشها موثر باشد و باعث تنوع روشها باشد، است به طوری که این اختلاف نظرها باعث نقدهای گوناگونی نظیر نسبیگرایی برنامهی فبک میشود؟
بله، این برنامه دارای این تنوع میباشد. فرض ما این است که اگر این برنامه را بررسی میکنیم باید در رویکرد لیپمن باشد درحالیکه سبکهای دیگری هم موجود است که در مصاحبهی دکتر ناجی با لیپمن اشاره شده است اما رویکرد لیپمن اصیلترین روش است که مبانی آن مشخص و قابل بررسی است و در جواب این سوال که آیا نقد نسبیگرایی را میپذیرد؟ در رویکرد لیپمن، شارپ و فیلیپ کم یعنی خود اصل برنامه، نسبیگرایی را نمیپذیرد و هیچ مدخلی هم برای ورود به نسبیگرایی ندارد. شما در کتاب فلسفه در کلاس درس لیپمن و مقالات و کتابهای شارپ با عدم پذیرش و پشتیانی نسبیگرایی در این تفکر مواجه میشوید
فبک مخالف با نظام سنتی آموزش دارای معلم نیست و تسهلیگر جای معلم فرار میگیرد. به نظر شما نبود مربی که بهطور مستقیم دخالت در برنامه داشته باشد و محوریت دادن به نظر کودکان به پلورالیسم نظری نمیرسد؟
مربی و تسهیلگر در برنامهی فلسفه برای کودکان کاملا نقش آموزشی و اساسی دارد. تسهیلگر به کودکان درست اندیشیدن وقواعد آن را آموزش میدهد. تسهیلگر دارای دانشی است که باید آن را به کودک منتقل کند. روش انتقال این دانش مستقیم نیست بلکه از طریق فعالیت است بنا براین روش انتقال دانش در برنامهی فبک با روش سنتی که مستقیم هست، متفاوت است تسهیلگر قواعد درست اندیشیدن را در خلال طرح داستان و فعالیت به کودک میآموزد و این به معنای پلورالیسم نظری نیست بلکه تسهیلگر قواعدی که لازمهی درست اندیشیدن است را به کودک منتقل میکند.
در سالهای اخیر فراوانی کلاسهای فبک بسیار چشمگیر شده، شما این پدیده را چطور ارزیابی میکنید؟
از زمانی که کودک دارای توانایی انتقال فرایندهای ذهنیاش باشد و ما بتوانیم با کودک گفتگو کنیم این کندوکاوهای جمعی کودکان قایل برگزاری است. نکتهی مهم این است که کودکان باید با همسالان خود این کندوکاو را انجام دهند چون فقط با همسالان خود تجربهی مشترک دارند و حرف هم را میفهمند و گفتگو برایشان معنادار میشود. در جواب سوال اینکه این برنامه به دنبال قواعد تفکر صحیح است یا صرفا تفکرورزی، شما بارجوع به کتابهای لیپمن به این نکته میرسید که هدف لیپمن قواعد تفکر درست است و حتی به دنبال تفکر سطح پایین نیز نیست لیپمن به دنبال تفکر مشارکتی سازنده است که طی آن مهارت سه تفکر خلاق نقادانه و مراقبهای در کودک تقویت میشود.
آیندهی این برنامه را در جامعهی ایرانی چگونه میبینید؟
من این کلاسها که رشد کرده را مبارک میدانم البته اگر واقعا فلسفه برای کودکان باشد و حتی اگر هم این کلاسها، اصیل هم نباشد ولی به نوعی تفکرورزی را به کودکان آموزش دهد، باز هم خوب است. در شرایطی که کودکان ما تبدیل به رباتهایی شده بودند که تفکر مستقل ندارند. حال اگر در شرایطی قرار بگیرند که به چالش کشیده شوند و بعضی مهارتها را یاد بگیرند، خیلی خوب است به شرط آنکه تغییر در این برنامه موجب نشود که به جای رشد تفکر باعث عدم اعتماد به نفس شود. در مجموع کلاسها امیدوارکننده هستند. از نظر من، آیندهی این برنامه امیدوارکننده است. بزرگوارانی هستند که در بومیسازی و تولید محتوای این برنامه پژوهش میکنند چیزی که مهم است آنکه تغییرات و خلاقیتها در این برنامه حساب شده باشد اما باتوجه به رشد فضای پژوهشی در ایران و دقت در این زمینه، آموزش تفکر به کودکان در این سرزمین آیندهی خوبی پیشرو دارد.