خبرگزاری کار ایران

در نشست بررسی ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها مطرح شد؛

ادبیات معاصر چندصدایی است

ادبیات کهن ما با گذشتن از فیلترهای مختلف به تثبیت رسیده و اکنون در دانشگاه‌ها تزریق می‌شود ولی ادبیات معاصر هنوز پا در هواست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نشست بررسی ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها، دیروز عصر (جمعه ۲۴ اردیبهشت ماه) در غرفهٔ دانشگاه آزاد اسلامی با حضور محمد بقایی ماکان و حسن میرعابدنی برگزار شد.

بقایی ماکان دربارهٔ این پرسش که چرا ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها مغفول مانده است، گفت: دانشگاه یعنی محل دانش و دانش عبارت‌ است از آگاهی‌های به تثبیت رسیده و از سوی مراکز معتبر فرهنگی و علمی بنابراین طبیعی است که ادبیاتی به فضای دانشگاه راه پیدا کند که مورد تأیید نهادهای رسمی باشد. ادبیات کهن ما با گذشتن از فیلترهای مختلف به تثبیت رسیده و اکنون در دانشگاه‌ها تزریق می‌شود ولی ادبیات معاصر هنوز پا در هواست. البته بخشی از آنکه شامل آثار نویسندگان و شاعرانی همچون جمالزاده و ملک‌الشعرا بهار می‌شوند مورد تأیید هستند ولی آن بخش از ادبیات معاصر که دچار تزلزل است راهی به دانشگاه ندارد.

بقایی ماکان با بیان اینکه دانشگاهیان حق دارند ادبیات مخدوش و متزلزل را نپذیرند گفت: به عنوان مثال در حوزه شعر بعد از نیما ما با شاعرانی روبرو بوده‌ایم که در آثارشان مشکلات نحوی و اشتباه در کاربرد واژگان به حد خجالت‌آوری زیاد است. عجیب است که چرا جامعه این آثار را پذیرفته است اما چطور انتظار دارید وقت و بودجه بیت‌المال در دانشگاه‌ها به تدریج به این متون که به ادبیات ما کمک نمی‌کنند اختصاص پیدا کند؟

این نویسنده و مترجم با آوردن مثالی از آثار فروغ فرخ‌زاد و این سطر که «هیچ صیادی از جوی حقیری که به گودالی می‌رسد مرواریدی صید نخواهد کرد»، اظهار کرد: جوی به خودی خود یعنی جویبار، کوچک و ذاتاً حقیر است. بنابراین ترکیب جوی حقیر نوعی حشو است. مثل این است که بگوییم عسل شیرین! ضمن اینکه صفت حقیر برای کیفیت استفاده می‌شود و نه کمیت. اصلاً آن کسی که در پی یافتن مروارید است، صیاد نیست. بلکه غواص است. همچنین من نمی‌دانم کدام آدم کم‌فهمی است که نداند از جوی نمی‌شود مروارید صید کرد.

او همچنین با اشاره به اینکه دامنهٔ ایرادات خنده‌آور در اشعار شاعرانی همچون نیما و حتی شاملو آنقدر گسترده است گفت: این‌ها اگر می‌خواستند شعر کلاسیک را ادامه بدهند هرگز از سطح شاعرانی مانند ابوالحسن ورزی بالا‌تر نمی‌رفتند. به اعتقاد من تنها یک نفر در حوزه شعر جدید موفق و قابل پذیرش بوده و آن مهدی اخوان ثالث.

بقایی ماکان افزود: من نمی‌گویم ادبیات معاصر ما چیزی ندارد؛ به هر حال نویسندگان و شاعرانی مانند احمد محمود، محمود دولت‌آبادی، احمد شاملو و... نیز با ما معاصرند بنابراین می‌شود یک رشته دانشگاهی برای بررسی آثار ادبیات معاصر نیز داشت ولی با چهارچوب مشخص

 حسن میرعابدینی (نویسنده و منتقد) با بیان نظراتی مخالف نظر بقایی ماکان، گفت: منظور از این ادبیات ادبیاتی است که در رویارویی جامعه با جلوه‌های تجدد شعر گرفته است. در چنین شرایطی بود که شاعران و نویسندگان حس کردند برای انتقال مسائل روز نیاز به فرم‌ها و شکل‌های جدیدی دارند و به همین خاطر به تدریج در زبان ادبی تغییراتی ایجاد شد. وقتی ما از زبان رمان و داستان صحبت می‌کنیم با تصویری که از زبان ادیبانه در گذشته وجود داشت تفاوت می‌کند زیرا در این نوع از زبان دو عنصر طنز و محاوره وارد شده است پس منظور از ادبیات معاصر ادبیاتی است که بر عکس ادبیات کهن دیگر مخاطبش امرا و اشراف‌زادگان نیستند بلکه مخاطبان دیگری را می‌جوید.

او با اشاره به اینکه دو واحد شعر و دو واحد نثر ادبیات معاصر برای دانشگاه کافی نیست افزود: من مخالف این حرف هستم که ادبیات معاصر ظرفیت لازم برای ورود به دانشگاه‌ها را ندارد. اما به نظر من همانطور که دانش‌نامه‌ها با یک یا دو دهه فاصله به چهره‌ها و دستاوردهای علمی و فرهنگی آنان می‌پردازند، دانشگاه‌ها نیز باید با یک یا دو دهه فاصله آثار ادبیات معاصر را مورد بررسی قرار دهند. متأسفانه تصویری که از ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها وجود دارد به گونه‌ای است که انگار این آثار نباید به وجود می‌آمده‌اند و یا حاصل نوعی انحراف هستند ولی من معتقدم ادبیات معاصر ایران ادامه ادبیات کهن ما است با این تفاوت که رویکرد‌ها در آن تغییر کرده و مهم این است که این رویکرد‌ها چقدر با جامعه تطابق دارد.

میرعابدینی افزود: مثلاً صادق هدایت که یکی از چهره‌های شناخته شده در جهان به حساب می‌آید بعضاً از سوی برخی مورد ایراد قرار می‌گرفت که چرا غلط‌های املایی و انشایی دارد در حالی که در زبان داستان این نوع غلط‌گیری‌ها معنایی ندارد چرا که ادبیات مدرن ادبیاتی چندصدایی است در حالی که ادبیات کهن یک ادبیات تک صدا بود. در ادبیات جدید وقتی نویسنده از زبان یک لمپن حرف می‌نویسد نمی‌تواند از زبانی استفاده کند که مثلاً بیهقی از آن استفاده کرده است. در دوران ادبیات کهن اصلاً این نوع صدا‌ها اجازه شنیده شدن نداشت و از طرفی باید در نظر داشته باشیم که ادبیات کلاسیک به درخت تناوری تبدیل شده اما ادبیات معاصر ما تنها ۱۰۰ سال عمر دارد و طبیعی است که بسیاری از تجربیاتش به نتیجه نرسند اما این به آن معنا نیست که جریان‌ها و چهره‌های ادبیات معاصر نباید در دانشگاه‌ها معرفی شوند.

او با اشاره به اینکه دانشجویان به دنبال مسائل روز هستند بیان کرد: وقتی که نیاز خود را در دانشگاه پیدا نمی‌کنند، به سمت کارگاه‌ها و کلاس‌های ادبیات در خارج از فضای دانشگاه می‌رود؛ اتفاقی که سال‌هاست رخ داده بنابراین اگر چه دانشجویان به دانستن ریشه‌های ادبیات کهن نیازمندند ولی باید ادبیات روز را هم بشناسند.

وی همچنین با انتقاد به سطح دانش برخی از اساتید رشته ادبیات در دانشگاه‌ها گفت: دانشگاهی که درک درستی از تغییرات جهان و رویکردهای امروزه ندارد طبیعی است که خروجی‌اش می‌شود اساتیدی که مقالاتشان برای قابل فهم شدن نیاز به چند بار ویرایش دارند. به نظر من ادبیات معاصر، نازل نیست بلکه درد ما از این است که اساتید خوبی در دانشگاه‌ها برای تدریس ادبیات معاصر نداریم.

میرعابدینی در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه ما در بحث نقد ادبی ضعیف هستیم گفت: نقد ادبی مهم جهان، در حلقه‌های دانشگاهی شکل گرفته است. وقتی دانشگاهیان ما نمی‌خواهند یا نمی‌توانند به این مسئله بپردازند؛ به بهانه‌های مختلف سعی می‌کنند ادبیات معاصر را مورد حمله قرار دهند. ما نمی‌توانیم خود را از دنیای مدرن کنار بکشیم. چون اساتید نمی‌توانند ادبیات معاصر را تدریس کنند، شروع به تقطئه ادبیات معاصر می‌کنند.

کد خبر : ۳۷۰۸۸۷