خبرگزاری کار ایران

نگاهی به هنر و زندگی سالوادور دالی، به بهانه سالروز درگذشتش

هیچ نقاشی همچون سالوادور دالی مرزهای واقعیت و رویا را مورد هجوم قرارنداد. او نقاشی بود که دنیای سراسر انتزاعی و ذهنی آثارش نمادی از قدرت بی‌نهایت ذهن شد تا تصاویری را روی بوم بنشاند که هیچ بدیلی در جهان واقع ندارد. بی‌راه نیست اگر بگوییم سورئالیسم یا آنچه فراواقع‌گرایی خوانده می‌شود مهمترین نماد و نماینده‌اش را در دالی و آثار او یافت.

به گزارش، روزنامه همدلی، تصاویری که رویاها و کابوس‌های آدمی را به‌یاد می‌آورد در کنار مفاهیم استعاری و انتقادی که جامعه پس از جنگ را هدف گرفته‌اند، درونمایه اصلی آثار سورئالیستی سالوادور دالی را شکل می‌دهند. دامنه تاثیرگذاری او تا حدی است که تا امروز هیچ هنرمندی در قامت او نیامده است که چنین دهلیزهای تودرتو و تاریک ذهن را به نقش و رنگ بدل کند و این‌گونه درهای فکر آدمی را به دنیای هنر نقاشی بگشاید.

سال‌های کودکی، نوجوانی و جوانی

«سالوادور فلیپه ژاسینتو دالی دومنک» در ۱۱ مه ۱۹۰۴ در شهر فیگوئرس در منطقه کاتالونیای اسپانیا به دنیا آمد. پدرش، «سالوادور دالی ای کاسی» وکیل و دفترداری از طبقه متوسط بود که قوانین و انضباط سخت‌گیرانه‌اش در خانه توسط همسرش ملایم شده بود و در حقیقت، «فلیپا دومنک فریس» مادر دالی تنها کسی بود که تلاش‌ها و زحمات هنری پسرش را تشویق می‌کرد. پس از شرکت دالی در مدرسه نقاشی، در سال ۱۹۱۶ وی برای اولین بار با نقاشی مدرن آشنا شد. یک سال بعد، پدر دالی نمایشگاهی از آثار نقاشی با ذغال پسرش در منزل خانوادگی‌شان بر پا کرد. سالوادور جوان اولین نمایش عمومی از آثارش را به سال ۱۹۱۹ در سالن تئاتر شهرداری فیگوئرس برگزار کرد.

در فوریه ۱۹۲۱ و زمانی که دالی ۱۶ سال داشت، مادرش به دلیل سرطان سینه از دنیا رفت. او بعدها در مورد مرگ مادرش گفت: «بزرگترین ضربه‌ای بود که من در زندگیم تجربه کردم. من او را می‌پرستیدم ... نمی‌توانستم غم از دست دادن کسی را فراموش کنم که می‌پنداشتم ایرادات اجتناب‌ناپذیر ضمیرم را محو می‌کند.» این رویداد تاثیری عمیقی در روحیه و ذهن دالی برجای گذاشت.

در ۱۹۲۲ دالی به مادرید نقل مکان کرد و در «آکادمی سن فرناندو» (مدرسه هنرهای زیبا) شروع به تحصیل کرد. در این مدرسه نقاشی‌هایش به دلیل تجربه وی از کوبیسم، بیشترین توجه را نسبت به دیگران دانش‌آموزان آکادمی به خود جلب می‌کرد. در این دوره دالی همچنین به تجربه دادائیسم پرداخت که آثارش را در تمام عمر تحت‌تاثیر خود قرار داد. این دوره در واقع تولد سبک کار منحصربه‌فرد او بود، او حریصانه سبک‌های گوناگون هنری را می‌بلعید و سپس آثارش را از آکادمیک‌ترین سبک‌های هنر کلاسیک بسط می‌داد. نمایشگاه آثار دالی در بارسلونا توجه بسیاری را به خود جلب کرد و ترکیبی از تحسین و تحیر برای منتقدین هنری به همراه داشت. این مسیری بود که دالی در همه عمر هنری خود پیگیر آن بود و هیچ‌گاه دست از خلق تجربه‌های تازه برنداشت. نمایشگاه‌های پیاپی، شهرت و محبوبیت و در مرکز توجه بود، دعوت برای شرکت در معتبرترین رویدادهای هنری جهان و... تا آخرین روز حیات سالوادور دالی ادامه داشت. با مرگ او در ۲۳ ژانویه ۱۹۸۹به‌دلیل عارضه قلبی، تاریخ هنر یکی از بزرگترین هنرمندانش را از دست داد.

دالی در سالیانی که در اوج شهرت بود، شاید معروف‌ترین نقاش دوره خود به‌شمار می‌آمد، هیچ روزنامه و مجله و نشریه‌ای نبود که به او توجه نکرده باشد، آنچه در ادامه می‌خوانید یکی از گفت‌وگوهای معروف او با جیمز ایلز است که در ادامه می‌خوانید:

آیا در سالیان کودکی و نوجوانی هیچ‌وقت می‌خواستی یک هنرمند باشی؟

در سن سه سالگی می‌خواستم یک زن آشپز باشم و در هفت سالگی ناپلئون. بعد از رشد جاه‌طلبی، تنها می‌خواستم سالوادور دالی باشم و نه شخص دیگری و هنوز که هنوز است دارم به هدفم نزدیک می‌شوم.

باید انتقادهای زیادی در این سال‌ها شنیده باشی.

من عاشق دشمنان باهوشم هستم؛ همان‌طور که از مدافعانم هنگامی که احمقانه از من دفاع می‌کنند بیزارم. بعضی از منتقدان معتقدند سورئالیسم بسیار ذهنی و بی‌ربط است. کاملا مطلعم که دشمنانم، دوستانم و عموم مردم شکایت می‌کنند که مفهوم پدیداری نقاشی‌های مرا نمی‌فهمند. خب آنها چطور می‌توانند نقاشی‌های مرا بفهمند وقتی که حتی خود من، خالق‌شان، آن‌ها را نمی‌فهمم؟

یعنی منظور این است که کار تو هیچ معنایی ندارد؟

واقعیت این است که خود من در عمل، مفهوم نقاشی‌هایم را نمی‌فهمم؛ ولی این به معنای بدون معنا بودن نقاشی‌هایم نیست. به عکس، معنای آن‌ها بسیار مرموز، پیچیده، منسجم و مبهم است که در ماورای تحلیل ساده تفکرات منطقی بشر قرار دارد.

احساست در مورد تاثیرگذاری بر روی هنرمندان دیگر چیست؟

عقاید و ایده‌ها برای نسخه برداری به‌وجود آمده‌اند. من ایده کافی برای فروش دارم، ولی ترجیح می‌دهم فکر کنم که خیلی از آن‌ها دزدیده شده‌اند. پس نیازی به استفاده از آن‌ها ندارم.

عجیب‌ترین کاری که تاکنون انجام داده‌ای چیست؟

هنرمندان بااستعداد توانایی انجام وحشیانه‌ترین و بی‌نظم‌ترین کارها را در قالب کلاسیک دارند. من انواع آن‌ها را آزمایش و تجربه کرده‌ام. حتی با تفنگ نقاشی کرده‌ام.

چه چیزی الهام بخش خلق اثر دیوانه‌واری مثل «تلفن خرچنگ» بود؟

یک هنرمند کسی نیست که از کسی یا چیزی الهام گرفته باشد، بلکه کسی است که فکر را به دیگران الهام و تزریق می‌کند. نمی‌فهمم چرا در یک رستوران، موقعی که من سفارش یک خرچنگ کباب‌شده می‌دهم، آن‌ها هیچ‌وقت خرچنگ را با تلفن پخته برای من نمی‌آورند.

من هم همین‌طور؛ راستی سبیل‌های جالب توجهی داری!

انتهای سبیل من رادار هوایی است که می‌توانم از طریق آن‌ها هر آنچه که قرار است در دنیا رخ دهد و هر آنچه را که مردم فکر می‌کنند، در طول روز حدس بزنم.

مثل تو بودن چه ویژگی‌های خاصی دارد؟

هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوم، دوباره مسرت عالی سالوادور دالی بودن را تجربه می‌کنم و در حالت شعف و خلسه از خودم می‌پرسم: «امروز سالوادور دالی چه خواهد کرد؟»

فیلمت یک جنبش منحصر‌به‌فرد در هنر بود.

آن فیلم تاثیری را که می‌خواستم را به‌جا گذاشت و همان‌طور که از قبل گفته بودم، مانند خنجری در پاریس فرورفت. فیلم ما ده سال روش فکری کاذب و سبک هنری آوانگاردیسم بعد از جنگ را نابود کرد.

و این همان هدفی است که در کارت داری؟

هنر اسلحه جنگی است که با میل شدید برتری و پیروزی علیه اصول و قواعد واقعیت وارد میدان مبارزه می‌شود.

آیا تابه‌حال به‌طور روشن به یک مسئله پاسخ داده‌ای؟

مهم این است که سردرگمی را بسط بدهیم؛ نه اینکه از بین ببریم. شما باید به‌طور برنامه‌ریزی‌شده‌ای سردرگمی را خلق کنید. این کار باعث می‌شود که قوه خلاقیت شما آزاد شود.

چه دنیای عجیبی است!

یک روزی به‌طور رسمی پذیرفته می‌شود که چیزی که ما به عنوان واقعیت پذیرفتیم، خیالی است و این از یک دنیا وهم هم بزرگ‌تر است.

چه توصیه‌ای برای هنرمندان تازه‌کار داری؟

اشتباه تقریبا همیشه در طبیعت مقدس وجود دارد. هرگز برای تصحیح کردن آنها تلاش نکنید. به عکس، آنها را بفهمید، بعد از آن برای‌تان ممکن خواهد شد که معقولانه توجیه کنید و آن‌ها را تعالی بخشید. از کمال نهراسید؛ چراکه بشر هیچ‌وقت به آن دست نمی‌یابد.

خب آیا این همان مفهوم سورئال است؟

در مورد سورئالیسم می‌توانم بگویم که من خودِ سورئالیسم هستم.

و کلام اخر.

زندگی کوتاه‌تر از آنی است که همه آن‌را در یک گوشه، ناشناس بگذرانی.

کد خبر : ۴۵۱۲۸۴