خبرگزاری کار ایران

جهان در سال ۱۳۹۷/ پرونده اول: آمریکا

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

asdasd
کد خبر : ۷۳۹۰۳۵

تعطیلی دولت فدرال، رئیس‌جمهوری آمریکا را قدرتمند نشان داد اما پیروزی دموکرات‌ها خواب را از چشم او و تیمش ربود. با همه اینها مساله اصلی این است که آیا شاهد استیضاح او خواهیم بود؟

آمریکای ترامپ در داخل خود پدیده‌هایی را خلق کرد که باعث شد سال ۱۳۹۷ در این عرصه به سالی متفاوت و پر از خبرهای جنجالی در حوزه سیاست داخلی ایالات متحده تبدیل شود. این وضعیت تا جایی پیش رفت که نه تنها تعطیلی دولت فدرال باعث زمین‌گیر شدن این کشور شد بلکه تمام اظهارنظرهای رئیس‌جمهوری آمریکا از دید هیچ دوربین و قلم خبرنگاری پنهان نبود. نزاع دو حزب سنتی ایالات متحده در انتخابات میان دوره‌ای و همچنین زد و خوردهای درون تشکیلاتی باعث شد تا نزدیک به ۳۵ روز مردم آمریکا بدون حقوق ماهیانه زندگی خود را سر کنند. 

در این بین صحبت‌های درگوشی حکایت از استیضاح وی داشت اما مساله نژادپرستی و افشاگری‌های پی در پی نزدیکان رئیس‌جمهوری آمریکا موجب آن شد تا ترامپ به موضوع محوری نشریات داخلی و رسانه‌های سراسر دنیا تبدیل شود. در خلال این وضعیت دیدگاه نژادپرستانه وی و تیمش روز به روز رنگ و بوی دیگری به مسائل داخلی ایالات متحده می‌داد که باعث ریزش میزان رای‌دهندگان و طرفداران وی شد. 

از این منظر در ادامه و درک بهتر از وقایع آمریکا در عرصه سیاست داخلی، برخی از مهمترین آنها به شرح ذیل از نظر می‌گذرد:     

 

شکست فیل‌ها در انتخابات میان‌دوره‌ای 

پروفسور مایکل کورگان (استاد روابط بین‌الملل دانشگاه بوستون)

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

انتخابات میان‌دوره‌ای ایلات متحده برای دموکرات‌ها موفقیت‌آمیز بود، اما نه آنچنان که خودشان انتظارش را داشتند. آن‌ها دو کرسی را در سنا از دست دادند اما به هر حال توانستند کنترل مجلس نمایندگان را به دست آورند. این امر خود حرکتی رو به جلو تلقی می‌شود، چراکه هشت سال بود که کنترل این مجلس در دست جمهوری‌خواهان قرار داشت. اگر به نتایج انتخابات نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهوری آمریکا، در سنا و برخی فرمانداری‌ها خوب عمل کرد. نقطه قوت او در ایالت‌های روستایی و کم‌جمعیت در بخش‌های مرکزی کشور بود. او همچنین در میان رای‌دهندگان پیر و سفیدپوست توانست به موفقیت دست یابد. این البته می‌تواند باعث نگرانی جمهوری‌خواهان شود، چراکه موجی از رای‌دهندگان جوان و غیرسفیدپوست قدم به میدان گذاشته‌اند. بنابراین در نهایت انتخابات میان‌دوره‌ای دستاوردهایی برای هر دو طرف داشت.

ترامپ می‌گوید که این انتخابات پیروزی بزرگی برای جمهوری‌خواهان بود اما اصلا چنین نیست! نگاهی به نمایندگانی که به مجلس راه یافته‌اند بیندازید؛ شمار زنانی که به مجلس راه یافته‌اند از هر زمان دیگر بیشتر است؛ سیاه‌پوستان و اسپانیایی‌تبارها نیز توانستند قدم به این مجلس بگذارند. برای مثال در ایالت ماساچوست که من در آن زندگی می‌کنم، برای نخستین‌بار زنی سیاه‌پوست توانست وارد مجلس نمایندگان شود و نکته اینجاست که او حتی رقیبی جدی هم نداشت! دو زن سرخ‌پوست نیز وارد مجلس شده‌اند و همچنین دو مسلمان. همه این‌ها نشان می‌دهد که اوضاع در حال تغییر است. بنابراین دیگر مردان پیر و سفیدپوستی چون من، کنترل کامل سیاست در این کشور را در دست ندارند. از این به بعد بیشتر شاهد رویدادهایی خواهیم بود که در این انتخابات شاهدشان بودیم. ماهیت این انتخابات نشان داد که اوضاع بیشتر به نفع دموکرات‌ها پیش خواهد رفت. 

تردیدی نیست که رویدادهای این انتخابات «نه» بزرگی بود به اظهارات و سیاست‌های کلی ترامپ. نتیجه این انتخابات می‌تواند بر وضعیت انتخابات ۲۰۲۰ تاثیر بگذارد. در انتخابات میان‌دوره‌ای کسی از سیاست خارجی حرف نمی‌زد. سیاست‌ خارجی ترامپ شاید تنها در زمینه کره‌شمالی موفقیت‌آمیز بود. گمان نمی‌کنم حرف‌هایی که ترامپ در حال حاضر درباره کاروان پناهجویان می‌زند در انتخابات ۲۰۲۰ کارکردی داشته باشد. در زمینه سیاست خارجی بعید می‌دانم پیروزی دموکرات‌ها در مجلس نمایندگان بتواند تاثیر چندان زیادی ایجاد کند. دلیلش هم این است که سیاست خارجی آمریکا در دست سنا است! چیزی که بسیاری را اذیت می‌کند این است که ترامپ خود را «ناسیونالیست» می‌داند و مدام از شعار «اول آمریکا» حرف می‌زند. این بدان معناست که وی اهمیت چندانی برای توافق‌ها و قراردادها قائل نیست. بنابراین ممکن است بسیاری کشورها، حتی آنان که دوست آمریکا هستند، به این قضیه فکر کنند که قرارداد بستن با کسی که مدام زیر توافق‌های پیشینش می‌زند، کار اشتباهی است.

 

سرکوب در شارلوتزویل و چالش حقوق بشر 

پروفسور جانی اریک ویلیامز (استاد علوم اجتماعی در کالج ترینیتی آمریکا)

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

دلایل بسیاری برای وقایع شارلوتزویل وجود دارد. نخست اینکه «دونالد ترامپ» به‌عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا انتخاب شد و سفیدپوستان آمریکا گمان کردند این نشانه‌ای است برای آنکه، پس از ریاست‌جمهوری «باراک اوباما» رئیس‌جمهوری سابق ایالات متحده، می‌توانند قدرت را به دست بگیرند. آنان می‌خواستند بیش از پیش این قضیه را برجسته کنند، آن هم به این دلیل که در کشور با مساله مهاجرت سروکار داریم. نکته اینجاست که حتی با تمام اقدامات دونالد ترامپ، مهاجرت در آمریکا افزایش یافته است. ترامپ در وعده‌های انتخاباتی خود مدعی شد که مکزیکی‌ها به سوی آمریکا سرازیر خواهند شد که البته این حرف از اساس اشتباه است، چراکه بیشترین مهاجران را در این کشور نه مکزیکی‌ها بلکه مردم کشورهای آمریکای مرکزی تشکیل می‌دهند که از دست حاکمان دیکتاتورشان می‌گریزند. بنابراین مهاجرت و ایده‌ برتری سفیدپوستان دلایل اول و دوم این قضیه هستند.

دلیل سوم آن است که اقتصاد کشور دچار مشکل است و وضعیت معیشتی طبقات متوسط بهبود چندانی نیافته است و سطح زندگی روندی نزولی پیدا کرده است، به‌ویژه در میان طبقات متوسط و پایین‌تر. نرخ مرگ‌ومیر در میان کارگران افزایش یافته است. آنان زودتر از دیگر طبقات جامعه جان می‌دهند. بنابراین فردگرایی، به‌عنوان یکی از ارکان اصلی ایدئولوژی آمریکایی، خود اینجا عاملی می‌شود برای این‌که مردم به جای آن‌که انگشت اتهام را به سوی دولت و سیاست‌هایش بگیرند، بروند سراغ مهاجران و سیاه‌پوستان. مشکل انحراف نگاه به سوی مردمی است که اصولا عامل ایجاد مشکلات متعدد در این کشور نیستند؛ عامل اصلی، سیستم سیاسی فاسد کشور است. آمریکا هیچ‌گاه طرفدار حقوق بشر نبوده است. حقوق بشر هیچ‌وقت از موارد مورد علاقه مقام‌های این کشور نبوده است. همیشه همین‌طور بوده است. خروج آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل بیشتر کارکردی نمادین دارد، چون مدت‌هاست مشخص شده که حتی حقوق بشر را در سطوح داخلی هم رعایت نمی‌کند.

تنها اصلی که در این کشور حکمفرماست، حق استثمار دیگران برای رسیدن به امور مادی است. اصولا ماموریت اصلی ایالات متحده هم همین است. بنابراین درباره بلوغ سیاسی در این کشور نمی‌توان حتی گمانه‌زنی کرد، چراکه اصولا بحث بر سر پول درآوردن و سودآوری است، آن هم به هر بهای ممکن. در این بین بسیاری خود را معطل برگزاری انتخابات و به روی کار آمدن شخص دیگر می‌کنند اما اصولا تغییر آن چنان کاری به انتخابات و کانال‌های معمول سیاسی ندارد. تغییر وقتی فرا می‌رسد که مردم به خیابان بیایند و خود اداره امور را به دست بگیرند. این اتفاق زمانی می‌افتد که مردم دیگر مراجع قدرت را به رسمیت نشناسند. جنبش حقوق شهروندی لوترکینگ درست همین کارکرد را داشت و همین‌طور مالکوم ایکس. کسی مثل «برنی سندرز»، سیاست‌مدار مستقل و سوسیالیست آمریکایی، نمی‌تواند چنین کارکردی داشته باشد و بیشتر در راستای تثبیت ساختار کار می‌کند و چندان آنرا به چالش نمی‌کشد.

 

مصائب یک استیضاح 

داوود هرمیداس باوند (استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا) 

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

پس از افشاگری «مایکل کوهن» وکیل پیشین دونالد ترامپ در دادگاه فدرال منهتن مبنی بر پرداخت حق السکوت در آستانه انتخابات ۲۰۱۶ به دو زنی که با وی رابطه جنسی داشتند، رئیس جمهوری آمریکا تهدید کرد که اگر وی را استیضاح کنند بازار آمریکا سقوط می‌کند و افراد زیادی به فقر دچار می‌شوند. این موضع‌گیری ترامپ به نوعی به پروژه‌هایی که او و تیم اقتصادی و سیاست‌گذاری‌اش مصوب کرده‌اند، باز‌می‌گرداند. او بارها اعلام کرده است که سیاست‌هایش نه تنها بیکاری را به حداقل رسانده بلکه موجب رونق اقتصادی ایالات متحده شده است و از این جهت است که چنین سخنانی را در حالت فعلی بیان می‌کند. ترامپ به این سمت رفته است که سیستم مالیاتی را بهبود ببخشد و حتی هزینه‌های خارجی را کاهش دهد. به عنوان مثال هزینه‌های ناتو را به گردن سایر شرکاء انداخته است و تعرفه‌هایی را در این راستا برای چین و کشورهای اروپایی مانند آلمان وضع کرده است. در طرفی دیگر  قرار بر این شده است تا عربستان سعودی ۴۰۰ میلیارد دلار در آمریکا سرمایه‌گذاری کند و چیزی در حدود ۱۱۰ میلیارد دلار تسلیحات به ریاض فروخته شود. این در حالی است که قطر هم رقمی در حدود ۱۰ میلیارد دلار تسلیحات از واشنگتن خریداری خواهد کرد. مجموع این موضوعات باعث شده تا ترامپ استیضاح خود را در راستای سقوط منافع اقتصادی آمریکا و به بن‌بست رسیدن پروژه‌هایش اعلام کند. 

باید متوجه بود که پروژه استیضاح رئیس جمهوری آمریکا در گذشته به صورت‌های دیگر مسبوق به سابقه بوده است. معاون نیکسون قبل از آنکه به این سمت برسد، به عنوان فرماندار مریلند مشغول به کار بود و بعدها مشخص شد که او در زمان فرمانداری خود در پرونده‌ای اعمال نفوذ کرده و نهایتاً وی مجبور به استعفا شد. حتی نیکسون به عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا در قضیه واتر گیت رسماً اعلام شد که اخلاقاً چیزی از این موضوع نمی‌داند اما بعدها به مسائلی اعتراف کرد که باعث شد او با چشمان گریان استعفاء بدهد. نمونه دیگر، «شرمن آدامز» مشاور آیزنهاور بود که مشخص شد وی یک پالتوی کشمیری از شخصی هدیه گرفته است و نهایتاً به او اخطار دادند که بهتر است استعفاء بدهد و به این ترتیب کناره‌گیری کرد. اینها نشان می‌دهد که جامعه ایالات متحده در این موضوعات تا چه حدی متعصب است و اگر این روند ادامه پیدا کند، بدون تردید استیضاح ترامپ کلید خواهد خورد. زمانی که پرونده «بیل کلینتون» مبنی بر رابطه جنسی او با منشی دفترش افشاء شد، او را استیضاح کردند اما چهار رای توسط جمهوریخواهان باعث شد تا وی از سقوط و کناره‌گیری از قدرت نجات پیدا کند. در مورد ترامپ هم مساله استیضاح بعید به نظر نمی‌رسد و اگر در جلسه استیضاح او نتواند دفاع قابل قبولی از خود نشان دهد بدون تردید عدم کفایت او صادر می‌شود و البته وزارت دادگستری هم مجازات جداگانه‌ای برای او در نظر خواهد گرفت. اگر وی را مجبور به استعفاء کنند، روند این داستان تغییر می‌کند و اساساً تمامی موارد به عمق جرم و افشاگری کوهن برمی‌گردد. از سوی دیگر اگر دموکرات‌ها بدون تردید ترامپ را با چالش روبه‌رو می‌کنند و در غیر این صورت همه چیز به عمق اعمال ارتکابی ترامپ بستگی دارد.

 

ترامپ و معادله جنسیت‌گرایی 

بئاتریکس کمپبل (نویسنده، منتقد و فعال سیاسی بریتانیایی)

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

ترامپ قبل و حین برگزاری انتخابات ۲۰۱۶ تا به امروز وعده‌های زیادی به کارگران و اقشار کم درآمد داد اما من معتقدم که بسیاری از این وعده‌ها عملیاتی نشده است. این مشکلی است که البته در ساختار کلان سیاست‌گذاری آمریکا به چشم می‌خورد. کارگران در بسیاری از کشورها بدل مقوله‌ای مسئله‌ساز در مناسبات نئولیبرال شده‌اند. کارگران غیرصنعتی نیز برای بسیاری از احزاب، مانند حزب کارگر انگلستان، مسئله‌ساز شده‌اند. نه حزب دموکرات و نه حزب جمهوری‌خواه سیاست اقتصادی منسجم و یکدستی در رابطه با کارگران پساصنعتی در ساختار سرمایه‌داری این کشور ندارند. البته کشوری چون آلمان از این داستان جداست، چراکه رابطه دولت و بخش صنعتی در این کشور دوسویه و بهینه‌تر است. چنین سازوکاری در بریتانیا و همچنین آمریکا وجود ندارد. نکته دیگر اینجاست که از همان آغاز کارزار انتخاباتی ترامپ، همه می‌دانستند که او یک جنسیت‌گرا،  متجاوز و نژادپرست بود. با این حال، همه با این قضیه کنار آمدند و توجهی به آن نکردند. مردم پیش خودشان فکر کردند که ترامپ هم آدمی است مثل باقی، با کثیفی‌ها و نقصان‌های خود که برخلاف کلینتون، وعده‌های چرب ‌و نرمی به کارگران داده است. نکته اینجاست که این سویه‌های منفی علیه زنان به‌عنوان بخشی از واقعیت روزمره پذیرفته شد. 

رسوایی‌های اخیر جنسی در بسیاری از کشورها چون آمریکا نشان از این دارد که بسیاری از زنان دیگر حاضر نیستند زیر بار تحقیر و تجاوز بروند. جالب اینجاست که بسیاری از مردان نیز از این وضعیت ناراضی‌ هستند و آن را تقبیح می‌کنند. آنان از این‌که شاهد یا همدست این دست اقدامات باشند ناراضی‌اند و در برابر آن می‌ایستند. تمام مردانی که من می‌شناسم چنین‌اند و گمان می‌کنم بسیاری دیگر، در بسیاری از کشورهای جهان دوست ندارند در چنین جهان مردسالار و جنسی‌گرایانه‌ای زندگی کنند. این اتفاق بسیار بزرگی است. به گمان من، ما در حال حاضر در نقطه عطف بزرگی در فرهنگ‌مان قرار داریم. این‌که آیا این لحظه دوام داشته باشد یا نه بحث دیگری است، باید دید. اما این لحظه فراموش‌ناشدنی است. برای مثال رسوایی شبکه خبری بی‌بی‌سی در مورد زنی چون «کری گریسی»، سردبیر امور چین در این شبکه، را درنظر بگیرید. او متوجه شد که ده‌ها زن مشغول به کار در این شبکه حقوق کمتری از مردان می‌گیرند. او در این رابطه از بی‌بی‌سی توضیح خواست و آن‌ها حاضر به دست بردن در حقوق‌ها نشدند. بنابراین ما زنی را داریم که بخش امور چین این شبکه را زیر دست دارد و در عین حال خودش هم به زبان چینی مسلط است و گزارش‌های بی‌نظیری را از این کشور مخابره می‌کرد، ولی حقوقش از بسیاری از مردان که هم‌سطح با او بودند کمتر بود. کری گریسی در نتیجه این اقدام بی‌بی‌سی استعفا داد. خبر این قضیه در همه‌جا پیچید و بسیاری از زنانی که در این شبکه کار می‌کردند از او حمایت کردند. این رسوایی بزرگی برای این شبکه بریتانیایی بود. حتی بسیاری مردان نیز از او حمایت کردند. این قضیه تاثیر زیادی بر نگاه‌های هر روزه ما می‌گذارد.

 

ناتو زیر چتر کنگره

کوروش احمدی (دیپلمات پیشین – کارشناس مسائل آمریکا)

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

لایحه عدم خروج رئیس جمهوری آمریکا از ناتو را باید یکی از اقدام‌های نادر در تاریخ سیاسی و نظامی ایالات متحده دانست. نکته مهم در لایحه مجلس نمایندگان ایالات متحده این است که اکثریت بزرگِ جمهوری‌خواهان در این موضوع به دموکرات‌ها پیوستند؛ به طوری که تنها ۲۲ نماینده با لایحه مذکور مخالفت کردند. این امر نشان می‌دهد که حمایت از ناتو در کنگره بسیار گسترده و احتمالاً در خارج از پایگاه رای ترامپ (یعنی حدود ۷۰ درصد از رای‌دهندگان آمریکایی) باشد. این مصوبه مجلس نمایندگان یا مشابه آن باید در سنا نیز تصویب شود. هفته گذشته طرح مشابهی نیز توسط نمایندگان دموکرات و جمهوری‌خواه در دستور کار سنا قرار داده شده است. شاید یکی از دلایل طرح این موضوع در کنگره آن هم در مقطع کنونی این باشد که نیویورک‌تایمز هفته گذشته گزارش داده بود که ترامپ طی چند هفته گذشته چند بار به طور خصوصی به مشاورانش گفته بوده که قصد خروج از ناتو را دارد. 

باید یادآوری کنم که مجلس نمایندگان خروج دولت از ناتو را ممنوع نکرده بلکه با اکثریت قاطع، مانع استفاده دولت از منابع مالی دولتی برای خروج از ناتو شده است. این امر از این جهت اهمیت دارد که اتخاذ چنین تصمیم‌هایی از اختیارهای رئیس‌جمهوری و قوه مجریه است و کنگره امکان دخالت در تصمیم گیری‌های مرتبط با سیاست خارجی را ندارد. با این حال از آنجا که هرگونه هزینه‌ای توسط دولت باید با مجوز کنگره و به ویژه مجلس نمایندگان باشد، معمولاً از این اهرم برای بستن دست روسای جمهور استفاده می‌شود. اینکه چرا مجلس نمایندگان دست به چنین اقدامی زده، باید سابقه موضع را در نگرش بسیار منفی ترامپ طی دو سال گذشته نسبت به بسیاری از پیمان‌ها و نهادهای بین‌المللی که مبنای چند جانبه‌گرایی در روابط بین‌الملل هستند، جست‌‌وجو کرد. در مورد پیمان ناتو، علاوه بر موردی که اشاره کردم، باید بدبینی و نوعی کینه او نسبت به دولت‌های اروپایی عضو ناتو را هم در نظر گرفت. 

بسیاری از منتقدان و تحلیلگران، ترامپ را متهم می‌کنند که بحث بودجه ناتو تنها پوشش موجود برای مخفی کردن اهداف اصلی او به شمار می‌رود. چراکه در سال ۲۰۱۴ اعضای ناتو طی توافقی متعهد شدند که بودجه نظامی خود را به حداقل دو درصد تولید ناخالص داخلی خود برسانند. در چنین شرایطی، مخالفان ترامپ از  گرایش‌های ناسیونالیستی و پوپولیستی دست راستی و انزواگرایانه او و خواسته‌های پایگاه اصلی رای خود به عنوان عامل اصلی نظر منفی او نسبت به ناتو نام می‌برند. البته باید در نظر داشت که برخی‌ حتی ترامپ را متهم می‌کنند که روابط ویژه او با پوتین و روسیه در تمایل او به تضعیف ناتو بی‌تاثیر نیست اما به هر ترتیب فعلاً پرونده خروج ترامپ از ناتو بسته شده است.

 

اهرم ترامپ در تعطیلی دولت فدرال 

امیرعلی ابوالفتح (پژوهشگر و تحلیلگر مطالعات آمریکا) 

ترامپ، روی خط استیضاح/ لیبرال‌ها پیروز جنگ در کنگره/ ادامه نژادپرستی، از شارلوتزویل تا انحطاط جنسی/ بازار داغ افشاگری علیه کاخ‌سفید

تعطیلی دولت فدرال آمریکا فراتر از اعمال یک مکانیسم مشخص در ساختار سیاسی ایالات متحده است. ظاهر قضیه این است که دو جناح اصلی سیاسی آمریکا بر سر مساله مهاجرتی با یکدیگر وارد یک اختلاف و مواجهه عمیق و گسترده شدند اما هر دو طرف معتقد هستند که مهاجرت‌های فعلی در آمریکا هزینه‌های زیادی بر دوش ایالات متحده قرار داده است. واقعیت این است که موضوع مورد اختلاف هر دو طرف، بحث نحوه انجام و پیگیری فرآیند کنترل و مبارزه با مهاجرت‌های بی‌رویه است. در این بین حتی اختلاف هر دو طرف بر سر تامین مبلغ مورد نیاز برای ساخت دیوار مکزیک هم تا حد زیادی نمایشی است؛ چراکه این مبلغ در مقایسه با بودجه فدرال ایالات متحده بسیار ناچیز است.

بسیاری معتقدند که بخشی از جنگ فعلی میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان بر سر انتخابات ۲۰۲۰ است اما باید بگویم که این مولفه‌ها دلیل اصلی درگیری دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان بر سر ادامه تعطیلی دولت فدرال نیست. درست است که تعطیلی دولت فدرال در دولت ترامپ در طول تاریخ ایالات متحده رکورد شکسته است اما باید متوجه بود که وضعیت فعلی نشان‌دهنده یک جنگ تمار‌عیار میان قوه مجریه و قوه مقننه ایالات متحده است که از ۲۳۰ سال پیش (بدو شکل‌گیری ایالات متحده) تا به امروز در جریان است. به عبارتی دیگر بحث فعلی در ایالات متحده این است که آیا کنگره آمریکا به عنوان منتخبین مردم باید این اوضاع را سر و سامان دهد یا رئیس جمهوری ایالات متحده؟ بنابراین در وضعیت کنونی شاهد تغییر گفتمان در داخل آمریکا هستیم که باید آن را دلیل اصلی ادامه تعطیلی دولت فدرال بدانیم. 

ترامپ دقیقاً می‌داند که دموکرات‌ها در پی بی حیثیت کردن وی هستند و از این رو جناح رقیب را به «گانگسترها» تشبیه کرده است. این در حالی است که در این منازعه سیاسی، لیبرال‌ها ترامپ را عامل روسیه و شرق می‌دانند و این متغیرها باعث شده تا مشخص نشود کدام جناح پیروز میدان خواهد بود. نکته مهم این است که اگر تعطیلی دولت فدرال پس از مدتی پایان یابد بدون تردید نزاع عمومی در پیش خواهد بود. تا جایی که بسیاری از نظریه‌پردازان اجتماعی معتقدند که جنگ داخلی در ایالات متحده قریب الوقوع خواهد بود و به نوعی سرنوشت دموکراسی در آمریکا را رو به سقوط ارزیابی می‌کنند. بحث اصلی اینجاست که هر کدام از طرفین که بخواهند از این مبارزه سیاسی عقب‌نشینی کنند بدون تردید باید هزینه‌هایی را متحمل شوند که آینده تعطیلی دولت فدرال را مبهم می‌کند اما به هر حال ترامپ خیلی بی سر و صدا از این موضع عقب‌نشینی کرد.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز