سرگذشت درخشان اسپایدرمن توی مارول
- دههی ۶۰
همون طوری که گفتم، استقبال زیاد خوانندهها از شخصیت اسپایدرمن باعث شد که مارول یه کمیک جدا برای این شخصیت در نظر بگیره و اینطوری شد که کمیکهای اختصاصی «اسپایدرمن شگفتانگیز» وارد دنیای کمیک شدن. اولین شمارهی این کمیک توی سال ۱۹۶۳ چاپ شد و کار طرحی این قهرمان رو هم یه طراح خفن به اسم «استیو دیتکو» انجام داد. توی این کمیک، اسپایدرمن در واقع یه نوجوون به اسم پیترپارکر بود که برای یه روزنامه به اسم «دیلی بیوگل» عکاسی میکرد. توی این کمیک، ناشر روزنامهای که پیتر براش کار میکرد، باعث شده بود که خیلی از مردم از اسپایدرمن بدشون بیاد؛ ولی قسمت جالب داستان اونجاست که پیتر پارکر با منشی این ناشر دوست میشه و یه رابطهی رمانتیک بین این دوتا شکل میگیره که اکشن فیگور ش هم ساختن.
استیو دیتکو، در کنار کار طراحی که خیلی هم خفن و خاص انجام میداد، توی ساخت داستان کمیکهای اسپایدرمن هم کمک خیلی زیادی به استنلی میکرد و طرح کلی این داستانها را مینوشت؛ ولی بعد از یه مدت، میونهاش با استنلی شکرآب شد و تو سال ۱۹۶۶ از مارول رفت. در مورد این اتفاق و بههمخوردن رابطهی استیو دیتکو و استنلی حرف و حدیثای مختلفی وجود داره؛ یه عده میگن این دو نفر سر داستان فاششدن هویت مخفی یه سری از شخصیتها اختلاف نظر پیداکردن و یه سریهای دیگه هم میگن که استنلی خودش رو تنها خالق مرد عنکبوتی میدونست و این موضوع به استیو برخورد و گذاشت رفت! خلاصه اینکه استیو دیتکو از مارول رفت و به جای اون یه طراح دیگه به اسم «جان رومیتا» وارد تیم شد.
شماره ۳۹ کمیک اسپایدرمن شگفتانگیز، اولین کمیکی بود که جان رومیتا طراحیش رو به عهده داشت و اتفاقا حسابی هم ترکوند که مهمترین دلیلش، طراحی جالب و خیلی خوب رومیتا بود؛ اسپایدرمنی که رومیتا طراحی کرده بود، از نظر ظاهری خیلی جذابتر از قبل بود و بهخاطر همین هم استقبال زیادی ازش شد. دلیل دیگهای که باعث شد تا این کمیک حسابی مورد توجه خوانندهها قرار بگیره، اتفاق خیلی مهمی بود که توش افتاد؛ چون توی این کمیک، اسپایدرمن و گرین گابلین که یکی از دشمنای مهم و نقابپوش اسپایدرمن بود، همدیگه رو بدون نقاب دیدن و شناختن که طرف مقابلشون کیه.
جان رومیتا و استنلی، حال و هوای کمیکهای اسپایدرمن رو تغییر دادن و کاری کردن که رابطهی این شخصیت با اطرافیانش خیلی بهتر از قبل بشه. رومیتا، علاوه بر اینکه طراحی شخصیت اسپایدرمن رو تغییر داد و محبوبیتش رو بین مردم بیشتر کرد، یه سری شخصیت دیگه هم خلق کرد که اتفاقا همهشون بعدها به شخصیتهای خیلی مهمی توی این کمیکها تبدیل شدن و داستانهای جالبی ساختن. جورج استیسی، مری جین و کینگ پین، سه تا از همین شخصیتهایی هستن که به دست جان رومیتا خلق شدن و اهمیت خیلی زیادی هم توی داستانهای اسپایدرمن داشتن.
- دههی ۷۰
یکی از جالبترین دهههایی که کمیکهای اسپایدرمن توی عمرش تجربه کرده، دههی ۷۰ میلادی هستش؛ چون توی این دهه، چندتا اتفاق خیلی مهم افتاد که مستقیما به کمیکهای اسپایدرمن مربوط میشدن. اولین اتفاق مهم این دهه، اضافهشدن دوتا کمیک جدید به دنیای اسپایدرمن بود؛ یعنی کمیکهای The Spectacular Spider-Man و Marvel Team-Up که توی هر دوتاشون اتفاقات جالب و هیجانانگیزی تو دنیای اسپایدرمن میافتاد. دومین اتفاق مهم این دهه هم عوضشدن نویسنده و طراح شخصیت اسپایدرمن بود که خب البته جان رومیتا یه مدت طراحی جلد کمیکهای مرد عنکبوتی رو انجام میداد و یه دفعه ارتباطش رو با دنیای کمیکهای اسپایدرمن قطع نکرد.
اتفاق مهم بعدی که توی این دهه افتاد و کل دنیای کمیک رو تحت تاثیر قرار داد، ازبینرفتن اون معصومیت همیشگی کمیکها بود. تا اون زمان، خوانندهها همیشه داستانهایی رو میخوندن که توشون قهرمانها بالاخره همه چی رو راستوریست میکردن و آخر داستان هیچ اتفاق وحشتناکی برای کسی نمیافتاد؛ ولی تو شمارههای ۱۲۱ و ۱۲۲ کمیک اسپایدرمن شگفتانگیز، چنان اتفاق تلخ و وحشتناکی برای مرد عنکبوتی افتاد که هیچ کدوم از خوانندهها نمیتونستن باور کنن و همش منتظر این بودن که این اتفاق یه کابوس باشه و اسپایدرمن یهو از خواب بپره! ( کابوس اکشن فیگور بتمن ببینه)
حالا این اتفاق وحشتناک چی بود؟ داستان از این قراره که توی این دوتا کمیک، گرین گابلین که مهمترین و بدذاتترین دشمن اسپایدرمن هم بود، دختر معصومی رو که دل قهرمان دوستداشتنی ما رو برده بود، کشت. گابلین، این دختر رو که اسمش «گوئن استیسی» بود، گروگان گرفت و بعدش هم برد از بالای پل جرج واشنگنتن انداخت پایین. این اتفاق باعث شد تا خوانندهها دیگه انتظار هر اتفاقی رو توی دنیای کمیک داشته باشن و هیجان این دنیا، خیلی بیشتر از قبل بشه براشون! بخاطر همین اتفاق هم هست که خیلیا معتقدن دوران نقرهای مارول توی همین زمان و بعد از کشتهشدن استیسی تموم شد و این کمپانی دوران جدید خودش رو شروع کرد.
بعد از مرگ استیسی، دوتا اتفاق مهم دیگه هم توی همون دههی ۷۰ افتاد که اولیش مربوط میشه به «هری آزبورن» پسر گرین گابلین که میفهمه پیتر پارکر همون اسپایدرمنه و قدم توی مسیر انتقام میذاره! اتفاق خیلی مهم دیگه که تاثیرش رو چند سال بعد هم توی کمیکهای اسپایدرمن میتونیم ببینیم، مربوط میشه به یه پروفسور به اسم «مایلز وارن» که بعد از کشتهشدن استیسی، یه نسخهی کلون ازش میسازه. وارن، یکی از استادای دانشگاه پیتر پارکر بوده و بعد از ساختن این نسخهی کلون از استیسی، اسم خودشو میذاره «شغال» و بهعنوان یکی از دشمنای اسپایدرمن، شروع میکنه به مبارزه با این قهرمان.
خب رسیدیم به سال ۱۹۷۶ و دورانی که یه اتفاق خفن و هیجانانگیز دیگه تو دنیای کمیکهای اسپایدرمن میفته. اون اتفاق چیه؟ کنار هم قرارگرفتن اسپایدرمن و سوپرمن! توی اون سال، یه کمیک خفن منتشر شد که محبوبترین قهرمانهای مارول و دیسی، با هم توش حضور داشتن و یه داستان خیلی هیجانانگیز رو برای خوانندهها ساختن. توی این کمیک که یه قسمت هم بیشتر نبود و روی جلدش هم نوشته شده بود: نبرد قرن، مرد عنکبوتی و سوپرمن، دکتر اختاپوس و لکس ثور رو که بزرگترین دشمناشون بودن، دستگیر میکنن؛ ولی این دو نفر، خیلی زود از زندان فرار میکنن و قهرمانای داستان ما میفتن دنبالشون. درسته که توی این کمیک، سوپرمن و اسپایدرمن یه درگیری کوچولو با هم پیدا میکنن، ولی خب این سوتفاهم خیلی زود حل میشه و بعدش موفق میشن که دشمناشون رو دستگیر کنن.
آخرین اتفاق مهم دههی هفتاد میلادی توی دنیای کمیکهای اسپایدرمن، مربوط میشه به خلق یه شخصیت جدید و جذاب دیگه به اسم «گربهی سیاه». گربهی سیاه که اسمش «فیلیشیا هاردی» بود، اول داستان یه آدم خلافکاره؛ ولی بعد از یه مدت به اسپایدرمن علاقهمند میشه و بخاطر همین هم دست از سرقت برمیداره و با اسپایدرمن همکاری میکنه. همکاری فیلیشیا و مرد عنکبوتی، یکی از جذابترین اتفاقایی هستش که توی کمیکهای اسپایدرمن افتاده و خیلی از خوانندههای کمیک رو مجذوبش خودش کرده.
منبع: https://dalaranstore.com