خبرگزاری کار ایران

/یاداشتی از محسن طباطبایی مزدآبادی/

گمشدن انسان در میان برج‌های تهران

asdasd
کد خبر : ۴۸۸۰۸۴

تهران فقط یک شهر نیست، بلکه آرمان شهر بسیاری از مردم ایران است و خیل زیادی از مردم که در سایر استانها زندگی می کنند، زندگی در تهران را به عنوان یک آمال و آرزو می بینند. بنابراین مهاجرت به تهران در طی سالهای اخیر یک پدیده کاملاً ملموس، قابل لمس و تا حدودی نگران کننده بوده است.

برنامه ریزان شهری طی سالهای اخیر بیشتر به عنوان افرادی که از طریق شهرت و محبوبیت به شورای شهر و مرکز سیاست گذاری شهر تهران ورود پیدا کرده اند متاسفانه فقط شهر را در  برج¬ها، آسمان خراش، مراکز تجاری و زیرگذر و رو گذرها خلاصه کرده¬اند و برنامه ریزی آنها بیشتر معطوف به ساختارهای شهر بوده تا زندگی شهری و کیفیت شهرنشینی.

متاسفانه آنچه در سالهای اخیر از نظر دور مانده است حضور انسانها در شهر تهران است، فراموش کردن اینکه در تهران مردمانی زندگی می کنند و این مردمان نیاز به امکاناتی غیر از سازه و برج دارند.

این نکته درست است که شهرها معمولا برج و بارو را در ذهن متبادر می کنند اما در کنار این نمادهای بی روح، باید زندگی هم جریان داشته باشد و مردم از اینکه در این شهر زندگی می کنند احساس آرامش ذهنی و حس رضایت و شادکامی داشته باشند.

علی رغم تلاش های زیادی که در این زمینه صورت گرفته است اما منابع احساس صمیمت و شادمانی به عنوان حلقه هایی مفقوده در طراحی و برنامه ریزی شهر تهران به چشم می خورد. دکتر آیزنگ، به عنوان یک روان شناس، شادی را مجموعه¬ای از لذت های بدون درد، آرامش خاطر و رضایت باطن و کیفیتی از زندگی می داند که همه کس آرزوی یافتنش را دارد.

بنابراین ضروری به نظر می رسد مطالعات و برنامه ریزها در حوزه شهر تهران با توجه به مسایل روان شناختی و سلامت روانی شهروندان صورت بپذیرد و اگر قرار است سازه هایی در شهر ساخته شود یک مطالعه اصولی صورت بگیرد که این سازه و سازه های مشابه تا چه اندازه می توانند در آرامش مردم نقش داشته باشند، زمینه شادکامی مردم را فراهم می کنند، موجب صمیمت و تخلیه هیجانی شهروندان می شوند و تا چه اندازه در راستای تقسیم عادلانه امکانات در بین همه شهروندان هستند.

 در بیشتر اوقات بی امکاناتی آزار دهنده نیست اما بی عدالتی در تخصیص امکانات موجب نارضایتی و شکل گیری هویت های آسیب دیده، شکنندگی، عقده حقارت، احساس درماندگی، بی انگیزه¬گی و ابتلا به افسردگی، اضطراب، استرس و انواع اختلالات سایکوماتیک می گردد که نه زیبنده تهران و نه هیچ شهروند ایرانی می باشد.

بنابراین هدف اصلی طراحان و برنامه ریزان شهری در زمان فعلی باید به جای توجه به ارتفاع آسمان خراش ها و گستردگی مراکز خرید، معطوف به کیفیات زندگی شهروندان، برنامه ریزی در جهت ایجاد انگیزه وتقویت حس شادی در شهروندان باشد چرا که شهر بدون شهروند شاد، مانند آرمستانی می ماند که هر اندازه روشن و چراغانی شده باشد متاسفانه زندگی در آن جریانی ندارد.

نویسنده: سید محسن طباطبایی مزدآبادی، کارشناس اقتصاد شهری

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز