خبرگزاری کار ایران

ظریفیان در گفت‌وگو با ایلنا:

استمرار دستاوردهای دانشجویی دوم خرداد در انتخابات ۹۲ دیده شد

از سال ۷۶ تا سال ۷۸ که آن واقعه تلخ رخ داد، شاهد آن بودیم که در دانشگاه چیزی حدود ۲ هزار تشکل در فعالیت‌هایی که اشاره کردم شکل گرفت و سه هزار نشریه دانشجویی درعرصه‌هایی که گفتم، تولید شد.

مصطفی لطفی: اگر اوج تاثیر دوم خرداد را دو فضای اصلی رسانه و دانشگاه ببینیم، بی‌شک دستاوردهای دانشجویی چیزی کم از بلوغ رسانه نداشت؛ ۲ هزار تشکل و سه هزار نشریه دانشجویی؛ آنهم به صورت واقعی و پرکار، چیزی نیست که به سادگی از کنار آن عبور کرد.

غلامرضا ظریفیان در این گفت‌وگو این رشد را نشانه گذار جنبش‌های دانشجویی از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب می‌خواند؛ اتفاقی که خود می‌تواند ایده‌ای برای یک تحلیل جدی باشد. در کنار این دستاورد، هرچند بسیاری جنبش دانشجویی را در هشت سال گذشته، جریانی به محاق رفته می‌خوانند؛ اما ظریفیان اعتقادی به این موضوع ندارد و نه تنها جنبش‌های دانشجویی را گوشه‌نشین نمی‌داند، بلکه معتقد است استمرار دستاوردهای دانشجویی دوم خرداد در انتخابات ۹۲ دیده شد.

نسبت جنبش دانشجویی و بدنه دانشجویی را با جنبش دوم خرداد چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قاعدتا جنبش دانشجویی مانند همه عرصه‌ها از آن اتفاق بزرگ که در سال ۷۶ افتاد تاثیر پذیرفت و می‌توان گفت به نحوی جنبش دانشجویی از دوم خرداد تفکیک‌ناپذیر است که امروز ما باید این دو مقوله را در یک حوزه تجزیه و تحلیل کنیم. خود دوم خرداد محصول یک فرایند تکاملی انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی ایران تحولات بسیاری را در دو، سه دوره طی کرده است در این صورت است که ما در یک فرایند تکاملی و واقعه دوم خرداد رو به رو می‌شویم که می‌توان گفت دوم خرداد یکی از پازل‌های اصلی انقلاب اسلامی بود که یکی از شعارهای اصلی آن بحث عدالت و آزادی را دنبال می‌کرد. بنابراین باید ما دوم خرداد را سیر تکاملی فرایند انقلاب اسلامی بدانیم که در چهره آزادی‌خواهانه ظهور کرده بود.

هنگامی که این فضا شکل گرفت مردم استقبال بسیاری از دوم خرداد کردند و نقش کانونی این استقبال را دانشگاه و جنبش دانشجویی یدک می‌کشید و توانست نقش بسیار مهمی را در توجه مردم نسبت به شعار آزادی جلب کند. ما می‌دانیم که بزرگان کشور در آن زمان از دوم خرداد به عنوان حماسه یاد کردند که جنبش دانشجویی خود را به عنوان یکی از ارکان اساسی این حماسه تلقی می‌کرد. ما باید به جنبش دانشجویی بعد از دوم خرداد توجه کنیم در این دوره ما در عرصه دانشگاه با یک نگاه تحولی رو به رو هستیم که یک بخش آن برمی‌گشت به تحول کارکردی دانشگاه در گذشته بیشتر حالت نخبگی داشت، اما در این دوره شاهد هستیم که دانشگاه توسعه کمی بسیار پیدا می‌کند و با یک دانشگاه گسترده در اینباره رو به رو هستیم.

بنابراین نیاز بود که یک تحول جدی در ساختار معمولی دانشگاه ایجاد شود که یکی از کارهای بسیار بزرگی که در دروه اصلاحات انجام شد اولین تحول ساختاری در عرصه وزارتخانه بود که به وزارتخانه علوم تحقیقات و فناوری تغییر یافت. که طرح اصلی این موضوع نشات گرفته از بررسی‌های کارکردهای دانشگاه‌های گوناگون بود و تاکید بر آن بود که دانشگاه باید استقلال بیشتری داشته باشد و آزادی آکادمیک در آن در جریان باشد و هیات‌های امنا نقش کلیدی در اداره آن ایفا کنند.

همچنین تاکید براین بود که دانشگاه باید کارکردهای مدنی بیشتری پیدا کند و درعرصه فعالیت‌های دانشگاهی نیز با یک رصدی که صورت گرفت ارزیابی این بود که ما باید با گستره‌ای از فعالیت‌های متنوع روبه‌رو باشیم. اگر جنبش دانشجویی ما در گذشته رویکرد آن سیاسی بود در دوم خرداد اینگونه پیش بینی شد که باید وارد یک جنبش اجتماعی شود و این جنبش مایل بود عرصه متنوعی از فعالیت‌ها را اداره کند اگر به آن زمان رجوع کنیم متوجه می‌شویم علاوه بر فعالیت‌های انجمن‌های اسلامی مجموعه‌ای از فعالیت‌های متنوع برای دانشگاه تعریف شد که در قالب شوراهای صنفی انجمن‌های علمی و نشریات گسترده دانشجویی و... را شامل می‌شد.

از سال ۷۶ تا سال ۷۸ که آن واقعه تلخ رخ داد، شاهد آن بودیم که در دانشگاه چیزی حدود ۲ هزار تشکل در فعالیت‌هایی که اشاره کردم شکل گرفت و سه هزار نشریه دانشجویی درعرصه‌هایی که گفتم، تولید شد. این نشان می‌دهد که فرهنگ دانشجویی در حال گذار از یک فرهنگ شفاهی به سمت یک فرهنگ مکتوب بود. در این فضا بود که جنبش دانشجویی ما وارد یک فضای بسیار گسترده شد، که من آن را گذار از جنبش سیاسی به جنبش اجتماعی تعبیر می‌کنم. هر چند که بخشی از این جنبش اجتماعی کارکردهای سیاسی نیز داشت که این فضا با تغییر کارکردی جدید نیز بسیار همخوانی داشت.

در گذشته فعالیت‌های دانشجویی بیشتر در فعالیت‌های فوق برنامه تعریف می‌شد اما در تعریف دانشجو و دانشگاه دانشجو علاوه براینکه در حوزه تخصصی خود فعالیت می‌کند ضرورتا باید خروجی دانشگاه باید یک تولید جامع پذیر باشد. هر چند که فعالیت‌های دانشجویی درهمه جای دنیا و ایران نیز یک فعالیت آماتوری است.

این فعالیت‌های آماتوری از حوزه فوق برنامه به حوزه عین برنامه تبدیل شد و هر کسی با تناسب با سلیقه و ذائقه خودش وارد یک سری فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی می‌شد.

بله، و اینجا بود که به نوعی تمرین جامعه پذیری می‌شد و این خود آموزش عین برنامه بود دانشجو هنگامی که از دانشگاه خارج می‌شود که علاوه بر توانایی‌های تخصصی، دارای توانایی‌های ارتباطی و توانایی مشارکت پذیری باشد که این خود اتفاق بزرگی بود که با جنبش دوم خرداد در سطح دانشگاه‌ها رخ داد. اما متاسفانه کسانی که فرآیند تکاملی انقلاب را در دوم خرداد نمی‌توانستند ببینند، آن را یک پروژه تعریف می‌کردند و دربرابر برخی از دیدگاه‌های خودشان می‌دیدند، لذا این تلقی از دوم خرداد برای عده قلیلی ایجاد شده بود که می‌خواهد در برابر ارزش‌های انقلاب اسلامی بایستد و آن را یک پروژه می‌دیدند در حالی که در جنبش دوم خرداد، تفکر اصلاح طلبان مدافعان جمهوری اسلامی وجود داشت که معتقد بودند جمهوری اسلامی باید در همه ابعاد آن محقق شود و می‌بینیم اولین جایی که با آن برخورد خشونت آمیز شد، کانون دانشجویی بود. دانشگاه در این مسیر مشکلات بسیاری را تحمل کرد که نماد آن‌‌‌ همان واقعه تلخ ۱۸ تیر ۷۸ بود. اما در یک نگاه کلان، دوم خرداد پیوند وسیعی بین دانشگاه و جامعه مجددا ایجاد کرد و تلاش کرد آن گسستی که احساس می‌شد ممکن است بین نسل جوان انقلاب رخ داده باشد را رفع کند و سعی کرد ساماندهی بین ادبیات جدید و ادبیات متاخر آزادی و عدالت که جزء شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بودند، را تعریف کند.

شما علت توجه عمیق جنبش دوم خرداد و دولت اصلاحات برآمده از این جنبش را به دانشگاه و جنبش دانشجویی در چه چیزی می‌بینید؟ چرا دولت در این مسیر حرکت می‌کرد؟

در آن دوره محور اصلی اصلاحات توسعه سیاسی بود، بنابراین یکی از مهم‌ترین کانون‌های فعالیت سیاسی دانشگاه‌ها بودند که مورد توجه قرار گرفتند. در طول شکل‌گیری دانشگاه در ایران، دانشگاه همواره با سیاست پیوند خورده و نبض دفاع از عدالت بوده است.

شاید یکی از دلایل اهمیت دانشگاه در ایران این باشد که فعالیت‌های حرفه‌ای سیاسی در ایران دچار مشکل است و احزاب همیشه ضعیف عمل کرده‌اند، لذا این بار اضافی به دانشگاه تحمیل می‌شود، بنابراین طبیعتا دانشگاه در دوم خرداد مورد توجه قرار گرفت و سعی شد با تحولی که رخ داده بود خود را هماهنگ کند. بنابراین در آن دوره ارتباط ارگانیک بین دانشگاه و جنبش دوم خرداد برقرار شد.

سیاست دولت اصلاحات سیاست نسبت به دانشگاه و جنبش دانشجویی مشخص بود، این سیاست‌ها با نوعی چالش‌ها روبه‌رو بود. علت این چالش‌ها را چه می‌دانید؟

ابتدا باید این را بگویم جنبش دانشجویی در آن دوره هیچ‌گاه با جامعه چالشی نداشت و حتی جامعه همواره دانشگاه را به عنوان کانون مورد اعتماد نگاه می‌کرد. اما متاسفانه در برخی از نگاه‌های که در بخشی از دستگاه‌های حاکمیتی وجود داشت از دیر باز نوعی نگاه منفی به دانشگاه داشتند و احساس می‌کرد دانشگاه و حتی علوم جدید و تولیدات این نهاد در برابر ارزش‌های اعتقادی و دینی قرار دارد. این نگاه بدبینانه حتی با تاریخ خود دانشگاه هم در تعارض بود و دانشگاه همواره در کنار مردم و جامعه بوده است که این موضوع را می‌توان هم قبل از انقلاب بعد از انقلاب مشاهده کنیم. اما متاسفانه این نگاه بدبینانه به این گروه از جریان‌های فرهنگی و جامعه ما، و بخشی از آن در دستگاه‌های حکومتی وجود داشت و تصور می‌شد این کانون در برابر ارزش‌ها قرار دارد.

اگر سال ۷۶ تا ۷۸ شاهد یک دانشگاه فعال وپویا با حضور همه گروه‌های فرهنگی و سیاسی جامعه بودیم، هیچ‌گاه یک تنش کوچک هم رخ نداد. علیرغم فعالیت‌های بسیار گسترده‌ای که وجود داشت. ارزیابی‌های کمیته انضباطی نشان می‌دهد ناهنجاری‌های عمومی در سطح دانشگاه‌ها بسیار کاسته شده بود و این یعنی هر بار نهادی مانند دانشگاه در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی فعال شوند، آسیب‌های آن کاهش پیدا می‌کند. اما بخش قلیلی از نگاه‌های بدبینانه به کارکردهای دانشگاه منجر به آن چالش‌ها شد و خود را در آن اتفاق تلخ نشان داد. حتی در آن واقعه هم هوشمندی و هوشیاری دانشجویان و دانشگاه باعث شد آسیب‌های آن برای جامعه بسیار کاسته شود.

این نگاه‌های بدبینانه و چالش‌های ایجاد شده چقدر توانست جلوی حرکت جنبش دانشجویی را بگیرد یا آن‌ها را منحرف کند؟

طبیعتا چالش‌های نشات گرفته از نگاه‌های بدبینانه در فضای دولت اصلاحات بی‌تاثیر نبوده است. مخالفان تندرو می‌خواستند این نگاه را غالب کنند که جنبش دانشجویی علیه نظام است، نه با نظام که این خود برخلاف چیزی بود که واقعیت داشت چراکه بخش اعظمی از جنبش دانشجویی با نظام حرکت می‌کرد و با تحولات جامعه ما بسیار هماهنگ بود. هر چند که نگاه پرسشگرایانه و نقادانه در این جنبش بسیار شدید شده بود، اما برخوردهای منفی صورت گرفته که بخش اعظمی از آن‌ها امنیتی بود، تاثیر بسیار منفی بر جنبش دانشجویی ایجاد کرد لذا خواستند روند طبیعی این جنبش کند شود و درون این جنبش که با آن برخورد افراطی شده بود، باعث ایجاد جریان‌های افراطی شد. در پی این اتفاق‌ها جریان‌های دانشجویی باعث ایجاد انشعاب‌های بسیار جدی شدند. هرچند بخش اندکی بودند، اما آن بخش اندک توسط‌‌‌ همان جریان‌های بدبین بسیار بزرگنمایی شدند که آن‌ها شعارهای عبور را مطرح می‌کردند. بنابراین این نوع اقدامات جنبش دانشجویی را برای مدتی در نوعی سردرگمی و التهاب عاطفی فرو برد. هر چند در مجموع این جریان دوباره خود را پیدا و بازسازی کرد و جریان افراطی در آن چرخه طبیعی خنثی شد، ولی آن شکل طبیعی که باید طی می‌شد، هرگز با این نوع اقدام‌ها دیگر طی نشد.

به نظر شما جنبش دانشجویی نشات گرفته از دوم خرداد چقدر توانست مطالبه‌های آرمان‌گرایانه ‌خودش را در دولت اصلاحات محقق شده ببیند؟

تحولاتی که در دوم خرداد رخ داد، گام تکاملی بود برای کشور بود و تجربه‌ای را ایجاد کرد. بنابراین جنبش دانشجویی ما هم در این تحولات و بعد از آن تلاطم‌ها و دوره‌های فترت، به عقلانیت بیشتر رسید و فهمید که فرایندهای توسعه‌ای امری تدریجی است و مشخص شد که هیچگاه مطالبه‌های افراطی جوابگو نخواهند بود و نتیجه عکس خواهند داشت، بنابراین آن چیزی که در تحول ۹۲ رخ داد بعد از آن ۸ سال که جنبش دانشجویی بسیار آسیب دیده بود، حکایت از این داشت یک نوع عقلانیت رشدیافته در عرصه فعالیت‌های سیاسی دانشجویی ایجاد شده است.

در این فضا مهم‌ترین دستاورد جنبش دوم خرداد در حوزه دانشجویی چه بود؟

یکی از دستاوردهای مهم در این مسیر، این بود که تحولات از اصلاحات سیاست‌محور به مسیر اصلاحات جامعه‌محور سوق پیدا کرد که این خود یکی از مهم‌ترین دستاورد‌ها بود. البته این تحول در شکل بیرونی خودش بروز سیاسی نیافت که این موضوع حتی برای خود اصلاحات هم اتفاق افتاد که از سیاست‌محور به سمت جامعه محور حرکت نکرد، زیرا اصلاحات جامعه‌محور بسیار متنوع‌ترو گسترده‌تر است و هر چند که تاثیرات آن تدریجی است، اما بسیار عمیق‌تر است و اقشار مختلف جامعه را در برمی‌گیرد و بیشتر آسیب‌های اجتماعی مد نظر قرار گرفته‌اند که کمتر در اصلاحات سیاست محور مورد توجه بودند. امروز هم اگر به بدنه دانشجویی رجوع کنیم، می‌بینیم که عرصه‌های گوناگونی از این فعالیت‌ها را برای خودش تعریف کرده و وارد عرصه‌های اجتماعی‌تر شده است.

نکته دوم که باید به عنوان دستاورد به آن اشاره شود رابطه اخلاق و سیاست است که به نظر من جنبش دانشجویی با تحولات دوره اصلاحات میل زیادتری پیدا کرد توجه بیشتری به سیاست اخلاقی داشته باشد و فکر می‌کنم این مسئله از جمله اقداماتی است که جامعه ما به شدت به آن نیاز دارد.

نکته سوم را باید خود جنبش مدنی دانست که دانشجویان فهمیدند باید مدنی‌تر فکر و عمل کنند و به آموزش توجه بیشتری داشته باشند که بحث توجه به معنویت و دین رحمانی مورد توجه قرار گرفت.

فکر می‌کنم اگر نقطه کانونی جنبش دانشجویی سیاست بود، بعد از دوم خرداد می‌بینیم که سیاست بخشی از کنش جنبش دانشجویی شد و در ‌‌‌نهایت جنبش دانشجویی ما به سمت یک جنبش اجتماعی رفت و حوزه‌های دیگر اجتماعی و مناسبات آن‌ها را در نظر گرفت.

این دستاورد‌ها که برای جنبش دانشجویی دوم خرداد تجربه‌ای گرانب‌ها بود، چقدر توانست در دولت بعد استمرار داشته باشد؟

بعد از دولت اصلاحات شاهد این بودیم که جنبش دانشجویی در محاق قرار گرفت، زیرا تفاوت دولت اصلاحات با دولت بعد از خود این بود که دولت اصلاحات هرچند که معتقد بود فعالیت جنبش دانشجویی باید در چارچوب قانونی انجام شود اما آن‌ها را به رسمیت شناخته بود. در دوره آقای احمدی‌نژاد فعالیت‌های دانشجویی نوعی تهدید محسوب می‌شد و تنها از جنبش دانشجویی حمایت نشد، حتی در ارتباط با این نوع فعالیت‌ها مشکلات جدی ایجاد شد اما باید بدانیم که این نوع تعارضات بسیار مقطعی بود. جنبش دانشجویی دچار سکته‌هایی بعد از دوم خرداد شد اما استمرار دستاوردهای دوم خرداد را باید در انتخابات سال ۹۲ ببینیم. به نظر من هیچ‌گاه آن دستاورد‌ها به محاق نرفتند و گوشه‌گیر نشدند. هرچند آسیب‌هایی برای آن ایجاد شد اما سال ۹۲ خیلی عقلانی وارد صحنه شد و نقش خود را به خوبی ایفا کرد.

اگر جنبش دانشجویی را امروز یک جنبش بلوغ‌یافته ببینیم که دستاوردهای بسیاری را از جنبش دوم خرداد کسب کرده‌ است اما چرا هنوز برخی اعتقادی به استفاده از این دستاورد در صحنه‌های اجتماعی ندارند؟

بخشی از این عدم اعتماد را باید‌‌‌ همان تداوم نگاه‌های بدبینانه دانست که تصور می‌کردند جامعه دانشگاهی و علم دانشگاهی در تعارض با برخی از نگاه‌های ارزشی است. نکته دوم این است که هنگامی که دانشگاه نقش اصلی را ایفا می‌کند و جامعه و دانشگاه به یکدیگر پیوند می‌خورند، دیگر فضایی برای افراد با توانایی‌های پایین باقی نمی‌ماند و بازاری برای اندیشه‌های این مبنا ایجاد نمی‌شود.

اگر هر دولتی بخواهد به توسعه پایدار بیندیشد و از این گونه تعارض‌های افراط و تفریطی به دور باشد، هیچ راهی ندارد مگر اینکه دانشگاه را به رسمیت بشناسد و پرسشگری دانشگاه را قبول کند و دانشگاه را در برابر خود نبیند، بلکه آن را همراه خود ببیند و اگر کسی از این سرمایه اینگونه اسفتاده کند، دانشگاه نقش اساسی را در توسعه پایدار ایفا می‌کند که قطعا حاصل آن یک جامعه معتدل مدنی خواهدبود.

کد خبر : ۲۷۹۰۰۳