خبرگزاری کار ایران

نگاهی به تغییرات زیستی و اسمی قوم لک به گواهی قدمت تاریخ

قوم " لک" یکی از اصیل‌ترین اقوام ایرانی است که گسترده زندگی آنها در استان‌های غربی کشور است.

به گزارش خبرنگار ایلنا در کرمانشاه، تحقیق درباره ریشه و گویش و آئین و فرهنگ “لک‌ها” نیازمند آگاهی کامل از تاریخ اقوام ایرانی و قوم کهن کورد و آیین‌هایی نظیر میترایی، دیو پرستی(دیویسنا)، زرتشتی، مانوی، مزدکی و همچنین آگاهی از زبان‌هایی نظیر پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی است. به همین دلیل تا امروز کتابی جامع درباره این مردم به چاپ نرسیده است، که همه زمینه‌ها را شامل شود و بتواند اطلاعاتی جامع را در این زمینه ارائه کند. گویش لکی یکی از گویش‌های کهن و اصیل زبان کوردی است که با سایر گویش‌های زبان کوردی  نسبت برادری دارد و نه پدر فرزندی: تا آنجا که گویش لکی دارای برجستگی خاصی در میان سایر گویش‌هاست و حالتی «زبان گونه» به خود گرفته است. در این گفتار سعی بر آن شده که در باره قومیت لک، گویش لکی، جغرافیای لک‌ها، ادبیات، دین و مذهب، بعضی از رسوم، پوشش و... اطلاعاتی بدست دهیم.

وجه تسمیه لک

پژوهشگران پیرامون وجه تسمیه «لک» نظرات متفاوتی ارائه داده‌اند: چنانچه در فرهنگ‌های کوردی ذیل واژه لک آمده است: «بخش بزرگی از کوردان»(فرهنگ باشور، عباس جلیلیان "ئاکۆ" ص ٩٥٢) و «صد هزار از چیزی» (فرهنگ هژیر،٢٠٠٧، هژیر عبدالله پور ج ٢ ص ٢٠٢). دکتر عبدالحسین زرکوب، شیخ محمد مردوخ، عبدالله شهبازی، ت. فیروزان و محمدامین زکی بگ درمورد کورد بودن ایل لک اتفاق نظر دارند و محمدامین زکی بگ در مورد ایل لک می‌نویسد: در کورد بودن ایل لک هیچ شک و تردیدی وجود ندارد و لک‌ها از کوردان اصیل هستند، در دایره المعارف کوردی نیز آمده است: «لک‌ها یکی از طوایف بزرگ کورد است که چون صد هزار جمعیت داشته‌اند، آنها را لک یعنی صد هزار گفته‌اند»(صفی زاده،١٣٨٠:ذیل لک). در اسناد تاریخی قرن شانزده میلادی نیز طوایف لک را بخشی از طوایف کورد می‌دانند نظیر کتاب شرفنامه شرف‌خان بدلیسی که به فارسی نوشته شده‌است. صاحب برهان قاطع نوشته است که هر چیز به صد هزار رسید، آن را لک خوانند(خلف تبریزی،١٣٥٧:ذیل لک).در لغت نامه‌های فارسی نیز نوشته شده است:«کوردهایی که در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. و نیز لهجه‌ای از زبان کوردی که مردم هرسین و توابع بدان سخن گویند و نام طایفه‌ای از ایلات کورد ایران که در کلیائی کرماشان و همدان و اصفهان و کردستان و اسفندآباد و چهارکاوه و علی وردی مسکن دارند»(دهخدا،١٣٧٣:ذیل لکی) . «دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در ١٧ هزارگزی شمال باختری ارومیه و سه هزارگزی باختر شوسه  ارومیه به سلماس … »(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ٤).«دهی از دهستان خدابنده‌لو از بخش قروه شهرستان سنندج، واقع در ٢١ هزارگزی جنوب خاوری گل تپه، سر راه شوسه همدان به بیجار …» (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ٥).

31649980420558159745

«لک» نام قلعه‌ای در اطراف شهر مندلی در زمان حافظ احمد پاشاى سردار که با عساکر بیشمار روم بعزم تسخیر عراق عرب و محاصره کردن قلعه دار السلام بغداد می‌رود. (تاریخ عالم‏آراى عباسى، ج‏٣، ص: ١٠٣٤)

قلعه لک لاش‏کوهى است فرسخى بیشتر مغربى قریه زاخور بلوک اربعه، آبش از چشمه است.( فارسنامه ناصرى ج‏٢ص١٦٣١)

دکتر اسکندر امان الهی بدین معتقد است: لک نام منطقه‌ای است. هریک از قاضیان احمد بن غفاری در کتاب تاریخ خود و معین الدین در منتخب التواریخ می‌نویسند: آن منطقه که این ایل در آن سکونت داشت، نام دره‌ای به نام لک است. شیخ مردوخ نویسنده کتاب بستان السیاحه و همچنین دائره العمارف الاسلامیه نیز می‌نویسد: واژه لک از عدد صدهزار برگرفته شده است و می‌گویند؛ بدلیل آنکه تعداد آنان صدهزار خانوار بود، نام آنان را لک نهاده‌اند.

نظر دیگر که احتمال استفاده از واژه لک به معنی صد هزار برای نام نهادن آنان را ضعیف می‌کند به شرح ذیل است: منابع تاریخی مکتوب ذکر می‌کنند، سرشماری و آمار رسمی ایران قدیم برای تمامی ملیت‌ها، طوایف، مذاهب و ادیان با عنوان«لک یا لوک» ذکر شده است و همچنین در دنیا، ایل یا عشیره‌ائی وجود ندارد که نامش را از تعداد خانوارهایش برگرفته باشند.

علاوه براین، مورخ نامی ایران«ایرج افشار سیستانی» می‌گوید: واژه لک حتی در حساب‌های مالی کاربرد داشته است و لک در زبان هندی- سنسکریت به معنای ده هزار قطعه مسکوک می‌آید. تاریخ جهانگشاى نادرى ص٣١٨ می‌گوید: لک واحدیست مرسوم به هندوستان و معادل صد هزار.

از سوی دیگر بارون دوبد شرقشناس نامدار از مبنای لک سخن می‌راند و می‌نویسد: می‌توانم بگویم؛ لک‌ها یکی از ایل‌های کهن و اصیل ساکن در منطقه هستند. در جائی دیگر در کتاب خود ذکر می‌کند: در کوه‌های بهبهان مقدار زیادی نقش و نگار باستانی و نوشته‌هائی با حروف ناشناس کشف شده‌اند و این حروف به سولک شناخته شده‌اند. به همین خاطر می‌توانیم بگوییم؛ مالکان این نقش و نگارها و نوشته لک‌ها بوده‌اند. به همین روش نیز بدین اعتقاد دارد که نام و واژه لک از منطقه سولک یا سیالک برگرفته شده است که در نزدیکی شهر کاشان امروزی است و آثار باستانی را در آن کشف کرده‌اند و قدمت این آثار به چهار هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می‌گردد.

پرفسور رومن گیرشمن از این بحث می‌کند، مردمان ساکن در منطقه؛ نخستین مردمان مهاجر به ایران بوده‌اند و می‌نویسد: نخستین مردمانی که به سرزمین ایران کوچ کردند، از منطقه سیالک واقع در نزدیکی‌های کاشان امروزی در جنوب تهران سکونت یافته‌اند. براساس این اطلاعاتی که ذکر کردیم، می‌توانیم ادعا کنیم: اصالت لک به کوردان در ایلام قدیم بر می‌گردد و ریشه نام آنان از منطقه سولک یا لک که بخشی از مناطق کوردنشین بوده، برگرفته شد و یکی از ایل‌های بزرگ منطقه است که هم در داخل و هم در خارج از ایران پراکنده شده‌اند و به زبان کوردی تکلم می‌کنند و خود آنان بدین اقرار می‌کنند که بخشی از کوردها هستند.

در منابع تاریخی ذکر زیادی از ایل لک به عمل نیامده است و این نیز به سبب برجسته بودن نام لر در دوران‌های قبل بود. سیروس برهام در مورد این دلایل بحث می‌کند و می‌نویسد: می‌توانیم لک‌های کورد زبان را لر بنامیم.

در حالی‌که ویلیام هالینکبری لک و لر را از هم متمایز می‌کند و ذکر می‌کند: اگر بخواهیم لک و لر را با هم ادغام کنیم و آنها را یکی بدانیم؛ اشتباه بزرگی کرده‌ایم و این مسئله کاملاً به دور از حقیقت موجودیت لر و لک است. البته فقط سیروس برهام براین باور نبوده است که لک و لر یکی هستند، بلکه بیشتر شرق شناسان نیز چنین نظری دارند که تمامی تیره‌ها، طوایف و ایل‌های ساکن در لرستان و مناطق غربی ایران، لر هستند و به همین ترتیب نیز برخی از مورخان به اشتباه کوردان فیلی را لر بر می‌شمرند. اما اگر حقیقت آن را بخواهیم، لر عشیره‌ای از عشایر کورد فیلی است و از جانب دیگر این نام در سده چهارم هجری بر سر زبان‌ها افتاده است و تحقیقات در مورد آن در سده هشتم هجری آغاز شد.

گویش لکی

دانشمندان زبانشناس لک‌ها را در شاخه اقوام جنوبی کوردی طبقه‌بندی می‌کنند، اتنولوگ آن را یک زیرشاخه چهارم کوردی طبقه‌بندی می‌کند.

گویش‌های جنوبی کوردی یا (جنوب شرقی) شامل تعداد زیادی لهجه‌های منفرد و متفاوت نظیر (کرماشانی، کلهری، سنجابی، لکی در استان‌های کرماشان، کردستان، ایلام و لرستان در غرب ایران و نیز در شرق عراق هستند.

دانشنامه بریتانیکا لک‌ها را از اقوام کورد نام می‌برد.[ و شماری دیگر از منابع نیز لک‌ها را در شاخه اقوام کوردی از شاخه زبان‌های ایرانی‌تبار غربی قرار داده‌اند. در کتاب "دائرةالمعارف اسلام" آمده‌است که: در لرستان قدیم برخی اقوام کورد (قبایل لک در شمال و همچنین در بین فیلی‌ها، ایل محکی) زندگی می‌کنند.

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز، لکی را لهجه‌ای از زبان کوردی دانسته‌است؛ زبانشناس کانادایی آنونبی نیز در مورد لکی نوشته‌است که نظر فتاح را قبول دارد که لکی را در میان زبان‌های کوردی طبقه بندی کرده‌است.

می‌توان گفت لکی بازمانده زبان‌های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است.

بیشتر لک‌هایی که از لکستان دور شده‌اند به گویش‌های دیگر تکلم می‌کنند. لک‌های ساکن در میان قشقایی‌ها به زبان ترکی، بخشی از لک‌های ساکن استان فارس و کرمان به زبان فارسی و «لک‌های ساکن جنوب آنکارا نیز به زبان ترکی تکلم می‌کنند».

کاسیان اجداد لک

سابقه حضور اقوام کورد در زاگروس به هزاره‌های قبل از میلاد بر می‌گردد (روزنامه باختر، شمارە١٧٩٨ مورخ ١٤/٦/٩٢ رازهایی از آنوبانی نی, هادی نوروزی) یکی از این اقوام باستانی که در دامنه‌های زاگروس و درة سیمره سکونت داشته‌اند دولت متمدن کاسیان بوده است، این قوم بیش از ٥٠٠ سال در بین‌النهرین و بر بابل سلطنت کرده‌اند. عده‌ای کثیری از محققین مکان اصلی کاسی‌ها را کوههای زاگروس در شمال و غرب لرستان یعنی لکستان می‌دانند. عیلامی‌ها به این قوم کاسی و آشوریان آنان را با نام کاشو می‌شناختند. رئیس این قوم «گانداش» نام داشت. نام دریای کاسپین (خزر) از نام این قوم گرفته شده و آثار زیاد دیگری از این قوم در مناطق زاگروس و درة سیمره در شهرهایی چون نهاوند، هرسین، نور‌آباد، خاوه، الشتر، کوهدشت و... به دست آمده است و این آثار نشان می‌دهد که به احتمال زیاد کاسیان همان اجداد قوم کهن لک هستند.

در کتاب هرسین در گستره‌ی تاریخ در این خصوص آمده: « کاسیان اسب را رام کرده بودند و به مردم بین‌النهرین نیز آموختند. کاسی‌ها قومی جنگجو بودند و در گورستان‌های آنان خنجر و پیکان زیادی دیده می‌شود و در هیچ نقطه‌ای از ایران به اندازة مناطق زاگروس و درة سیمره سلاح‌های جنگی پیدا نشده است.»

قوم کاسی پس از سال‌ها حکومت در سدة ١٢.ق میلادی ضعیف شدند و به دست دولت قدرتمند عیلام حکومت آنان منقرض شد. عیلام نخستین دولتی بود که  هنگامی که کاسیان هنوز به شدت بابل را تحت اشغال داشتند نیرو گرفت و آخرین ضربت خود را وارد آورد. همچنین آثار به جای مانده از مادها بیانگر این است که لکستان به عنوان قسمتی از ماد محسوب می‌شده است. آثاری چون دخمه‌های دهنو روستای اسحق‌وند هرسین که پیکره مرد مادی در بالای کوه آن  روستا شاهدی بر این مورد است.

در کتاب هرسین در گستره‌ی تاریخ به نقل از  دکتر اسمیت آمده: « داریوش شاه هخامنشی در تاریخی که با هفتم مهر ماه سال ٥٢٢ ق. م برابر است در محلی به نام سی‌گایوواتیش در سرزمین ماد محبوس حیله‌گر که خود را بردیا یا برادر کمبوچه معرفی کرد به جزای ناشایست مأخوذ داشت و سپس به قتل آورد»[ این محقق معتقد است که سکاوند همان محل سی‌گایو واتیش می‌باشد که نزدیک هرسین جاده جدید خرم‌آباد چند نقش از دوران ساسانی یافت شده که مهمترین آنان لوحه‌ای است که به صورت عمودی روی دامنه کوهی شبیه به نقوش برجسته بیستون کرمانشاه تراشیده شده است، به علاوه سکویی با پلکان دیده می‌شود که از یک پارچه سنگ است و شباهت به نمونه هم نوع خود در پاسارگاد تخت جمشید را دارد.

26519_BVQZBJk8

قدیمی‌ترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان و زبان آنها آمده، متون مربوط به قرن ٢٤ ق.م می‌باشد« برابر تحقیق دیاکونف اسامی نخستین سلاطین کاسیان و مدت سلطنت آنها به تقریب آمده است. اولین آنها گانداش بود که تقریباً از ١٧٤١ تا ١٧٢٦ ق.م و آخرین اورشی گورماش بود که تقریباً پایان قرن ١٧ ق.م حکومت کردند.» آری کاسیان متمدّن‌ترین ملل عصر خود  بوده‌اند، این قوم بدون آنکه سرزمین کوهستانی خویش را (زاگروس و درة سیمره ) فراموش نمایند بر بابلی‌ها تاختند و قرن‌ها بر آنان حکومت کردند. شاید اولین قومی بودند که از اسب استفاده نموده‌اند و آنان بودند که برای ساکنین بین‌النهرین سفلی که جز الاغ حیوان دیگری نمی‌شناختند اسب آماده کردند و به همین مناسبت اهالی بین‌النهرین سفلی به اسب نام خر کوهستانی دادند.

ایزد پناه می‌نویسد: « آشوریها عرابه‌های خود را با اسب‌های کاسیان به حرکت در‌می‌آوردند،کاسی‌ها در دوران تسلط بر بابل از تمدن بابلیها نیز استفاده کردند و خط آنان را پذیرفتند. آداب و عادات و اخلاق بابلیان را فرا گرفته و با خویش به سرزمین کوهستانی خود در  زاگروس و درة سیمره آوردند.

راجع به کیش کاسی‌ها  دیاکونف در کتاب تاریخ ماد می‌نویسد:« از جمله خدایان کاسیان یکی کاشواست که ظاهراً خدای قبیله کاسیان سیمره می‌بوده، دیگر شیمالی الهه کوهستانی که نام دیگر او شیبارو بود، شوکاسون خدای آتش زیرزمینی و حامی سلاله شاهی بود. خدایان دیگر عبارت بودند ازهاربه، شیخو وخدای خورشید، ساخ و یا شوریاش.»

نام کاسیان چنانکه بعدها توسط «استرابون» یاد شده به منزله میراثی است از سکنه بسیار قدیم ناحیة زاگروس میانی غرب و جنوب غربی ایران. در کتاب لرستان و تاریخ قوم کاسیت به قول از راولینسون آمده: « واژه کاسی به شکل کوسایورلیی بوده و در زمان اسکندر یونانیان به مردم زاگروس و درة سیمره اطلاق می‌کرده‌اند.»

« کاسی‌ها مردمی بودند که در کوههای زاگروس در جنوب کرمانشاه و غرب لرستان مسکن داشتند و یونانیان آنها را آکسیان نامیده‌اند.» این همان مسکن امروزی قوم لک است.

قبایل ساکن در ناحیه کوهستانی زاگروس واقع میان ماد و عیلام در زاگروس مرکزی و درة سیمره به نام کاسیت مشهور بودند.

بر طبق پژوهش دیاکونف دانشمند روسی محل سکونت کاسیان ( در زبان آکدی، کاشی) از قدیم تا فتح ایران به دست اسکندر مقدونی، بخش علیای رودهایی بود که دره‌های آنها در عهد باستان، کشور عیلام را تشکیل می‌دادند.

علی‌محمد ساکی می‌نویسد:« شش شهریار کاسیت بر سرزمین بابل فرمانروایی کردند که مقتدر‌ترین این شهریاران در بابل اگوکاکریم بود ».سلسله کاسیت‌ها در بابل بلاخره به وسیله شاهان عیلام منقرض و این قوم به ناچار به زادگاه کوهستانی خود یعنی زاگروس مرکزی باز گشتند. یکی از خدایان آنها هوەرداێ نام داشت (به زبان لکی یعنی  طلوع خورشید) این کلمه ( هوەر ) امروزه فقط در لکی وجود دارد و به معنی خورشید است. بدون تردید بعد از امپراطوری عیلام باید دولت کاسیان را بزرگترین امپراطوری ایرانی در غرب آسیا به شمار آورد. آثار فرهنگ و تمدن طلایی آنان (به خصوص ساخت مفرغ) به دولت‌های ماد و هخامنشی به نیمة هزارة اول پیش از میلاد منتقل گردید و دولتهای اخیر وارث بلافصل فرهنگ و هنر کاسیان شدند و از آن تأثیرات عمیقی را پذیرفتند.

جغرافیا یا محل زندگی گویشوران لک

از برچیده شدن سلطه اعراب تا زمان صفویه که اکثر شهرهای ایران محل تاخت و تاز بیگانگان و حتی جنگ های داخلی بودند و موجی از نا امنی بر آنها سایه افکنده بود طی چند قرن متمادی مناطق لک نشین از امن ترین جاهای ایران بودند و به علت صعب العبور بودن و خصلت جنگاوری و بیگانه ستیزی که داشتند در مقابل کشورگشایانی چون چنگیز مغول، تیمورلنگ و … ایستادگی می کردند و بعد از آنها نیز در اواخر صفویه که افغانها و ترکها به اکثر شهرهای ایران تجاوز کرده و جنایاتی را بر مردم تحمیل می کردند این مناطق اقتدار خود را حفظ و در بازپس گیری مناطق از دست رفته ایرانی بارها ایفای نقش نموده اند بنا به دلایل فوق، ورود به این مناطق به سختی انجام گرفته و حتی تاریخ نگاران نیز از اوضاع آن چندان آگاهی نداشته و نسبت به شرح حوادث این منطقه کمتر دست به قلم شده اند.

لک‌ها در سرتاسر ایران و بخش هایی از کوردستان عراق، ترکیه و قفقاز پخش شده‌اند، ولی با حفظ گویش در زاگروس مرکزی تمرکز بیشتری دارند. بسیاری از آنها در طول تاریخ پس از اسلام بنا به دلایلی نظیر جنگهای ایران و عثمانی (مجله کرماشان، بهار ٨٨ ص ٢١٦) و نیز سیاست های حاکم در حکومت‌های صفویه و قاجاریه آواره شده اند البته نقش افشاریه و زندیه نیز در این بازی کمرنگ نیست. از لحاظ تقسیم بندی ملیتهای قفقاز و از جمله داغستان در این منطقه سه گروه بزرگ ملی در حال زندگی می باشند که دانشمندان جامعه شناس و زبان و تاریخ شناس آنها را اینطور طبقه بندی نموده اند: گروه اقوام بومی که از قبل در منطقه بوده اند مثل گرجی-چچن-اینگوش-لزگی-دالقین-طبساران-چرکس-لر(لک) و غیره. در کتاب داغستان من رسول حمزه اف میگوید در داغستان حدود ٥٠٠٠٠ نفر لک زندگی می کنند (مجله کرماشان، بهار ٨٨ ص ٢١٦). لک ها در ترکیه به کردهای تبعیدی معروفند، گروهی که توسط عثمانیها به اطراف آنکارا (شهر هایمانا یا هیمنا) کوچانده شدند به لکهای "شیخ بزینی" یا کردهای هیمنه‌ای معروفند که هنوز فرهنگ و هویت خود را کمابیش حفظ کرده‌اند در کوردستان ترکیه در مناطق قاره مان، کونیا، آسکی شهر، نیغده، قیصری، مرشف جوروم، ویرشهر، جوقراوادنه و نزدیک شهر ادنه (مجله کرماشان، بهار ٨٨ ص ٢١٥، نصف جهان لک است) ساکن می باشند.

بخش‌هایی دیگر از طوایف لک در کردستان جنوبی مناطقی از استان دیاله تا استان موصل دیده می‌شوند و در مناطقی از خورماتو، داقون، خانقین، کرکوک، کویه، سلیمانیه،  چند روستای نزدیک به تق تق و در سراسر دشت اربیل پراکنده اند و از بستوره تا قراج چند روستای مستقل در این دشت متعلق به لک‌هاست که عبارتند از: اصحاب لک، قشقه، خورخور، آومار، برایم لک، جدید لک، لک خورماتو، آو دلوک(ئاوده‌ل له‌ک)، دوشیوان و حوشترالوکی قراج و... همچنین در غرب موسل و در چند روستای شبک ساکن اند و به گویش شبکی تکلم می‌کنند. ایل شوانی در کرکوک و اطراف آن، همه وند در چمچمال و سلیمانیه، ایل باجلان در موصل و خانقین، ایل زند در خانقین (نقل قول از محممد علی سلطانی) و کرکوک در روستای های کوله جوب و خجی سروه، در منطقه قره تپه و کفری (نقل قوا از لیلا نامق)، ایل   قیاسوند (قیاسی، غیاثی یا غیاثوند) که یکی از طوایف بزرگ لک است در شهرهای الحی البدره و الکوت ساکنند. کوردهای عراق معتقدند که کوردهای یارسان کاکی از ایل کاکاوند می باشند. لازم به ذکر می باشد که در عراق این طایفه را با نام فیلی )القیسی) می شناسند به لک‌های منطقه خورماتو لک گرمیانی می‌گویند. و در بغداد، کوت و دیاله (بقول عباس عزاوی اینار) چند تیره‌ای از عشیره زند در سواحل رودخانه دیاله در روستاهای جوسه تپان، للبن، قیچی، قوبه، بان سنوق، کوکز، اجیلر، هودلی و تپه علی ساکن می‌باشند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.

00955375359267100771

در دوران صفویه جابجایی ایلات یکی از تدایبر حکومت داری گشته و این سیاست بیش از همه دامن گیر طوایف کورد شد. این سلسله وجود کوردهای نا آرام را در حد فاصل قلمرو خود و عثمانی را به زیان خویش می دید، با توجه به مشکل اصلی این گروه یعنی کمبود مرتع و چراگاه آن ها را در سال ۱۰۰۵ ق/ ۱۵۹۶ م به جلگه های تهران، خوار و ورامین کوچانید(توحدی، ۱۳۷۱: ۲۱)

ناردشاه افشار تعداد زیادی از لک ها را به مناطق گروس، کوردستان، له کچور، کلاردشت، چول غرب و مازنداران به اجبار اسکان داده است و همچنین “کریم خان زند” در دوران حکومت خود (۱۷۷۹-۱۷۴۷) بخشی از آنها و به ویژه خانواده‌های سربازانش را به مناطق جنوبی ایران فرستاد، عده‌ای از آنان از سوی آغامحمدخان قاجار به لرستان و گروه‌های دیگر از آنان بسوی عراق بدلایلی مختلف پراکنده شده‌اند و به مناطق دور از شیراز (پایتخت حکومت زندیه) - قم - گرمسار - ورامین - خراسان - ملایر - جنوب تهران (یافت آباد) تبعید گردیده اند.

به همین دلیل “لک ها” را می‌توان در بیشتر مناطق ایران و دیگر مناطق کردنشین کشورهای همسایه و چند منطقه در جنوب آنکارا و قفقاز مشاهده کرد.

ژنرال سر پرسی سایکس درباره این قوم می‌گوید: بخشی از لک‌ها در سال ۱۲۷۹ شمسی (۱۹۰۰ میلادی) از جیرفت به سمت گیسکان می‌روند که ییلاق و قشلاق دارد.

کتاب آمار ایران در سال ۱۳۶۱ شمسی "لک" را به این طوایف تقسیم می‌کند: سرگداری، کوچک خانی، مهنی، سلطان شیخ و عرب سلنار. طایفه جمور یا جمیر بزرگترین طایفه کوچنده این قوم است که در مناطقی بین کرماشان و همدان سکونت دارد. حکومت عراق نام قوم جمور را به قوم «جبور» عربی تغییر داده بود در حالی که جمور از لغت «گمو» به معنای سیار (کوچنده) گرفته شده است. جیمز موریتی جهانگرد انگلیسی که در سال ۱۸۱۰ میلادی از ایران دیدن کرده است، می‌گوید: لک در سراسر ایران پراکنده شده است و طایفه ای بزرگ است و از چند بخش تشکیل شده است. در اصل ایرانی اند و خود را کرد می‌دانند، نویسنده در ادامه می‌گوید لک‌های کرمان در سال ۱۰۵۰ قمری از بندرعباس به این منطقه آمده اند. وزیری نیز می‌گوید در منطقه برنجان کوهستانی، چندین نام جغرافیایی دیده می‌شود که دربردارنده عنوان "لک" هستند که متعلق به "لک"‌هاست. در سال ۱۲۷۹ سر پرسی سایکس می‌گوید: گیسکان منطقه ای کوهستانی است که قوم لک در آن ساکن اند. اکبر وقایع نگار می‌گوید: بیشتر لک‌های لکستان در کلیایی و کرمان و استان کردستان ساکن اند و شماری از لک‌ها نیز به اجبار در اصفهان سکونت داده شده اند.

57031112960102728440

بطور کلی جغرافیای برخی از ایلات لک در ایران

استان لرستان: ایلات بیرانوند (هنری راولینسون خاستگاه ایل بیرانوند را "موصل عراق" دانسته و معتقد است بیرانوندها و باجلوندها در قرن دوازدهم یعنی در اواخر صفویه یا در زمان افشاریه از نواحی موصل به لرستان کنونی (سرزمین های لر نشین) آمدند)، گراوند، رومانوند، آدینه وند، قیاسوند (غیاثوند یا قیاثوند)، روماینوند، ماولین یا بوالیند، سگوند (دکتر امان اللهی بهاروند، سگوندها را یکی از انشعابات ایل باجلان یا باجولوند می داند)، طایفه کُر، پاپی، جاواری(چواری= جاری، ت. فیروزان نام این عشیره را درکتاب خود ذکر و به بخشی از مردم دلفان آنانرا برشمرده است)، خاوه، عیسوند، فولادوند، باجلوند(بدین عشیره باجلان هم می گویند، بارن دوبد و محمدعلی سلطانی می نویسند: اصل باجلان از این ایل است. نیز چریکوف،  عبدالله شهبازی و کلیم الله توحدی ابراز میدارند: بوجلوند کورد می باشند)، دالوند، ترخان، مومیاوند (مومه یا مالمومه)، کرنالوند، کرناتی، کوشکی، ازدجوند یا ازدج، آزادبخت، گراوند، اولادقباد، سنجابی، ایتی وند، نورعلی و احمدوند، میروند، میربگ، موسی وند، شاهیوند، بهاروند، یوسفوند، حسنوند(ریشه این نام از خاندان حسنویه برگرفته شده است که بر بخش بزرگی بر لرستان حکمرانی نموده اند و اصالت آنان به عشیره زریگانی کورد بر می گردد)، کولیوند، فلک الدین، طوایف امرایی، پادروند در الشتر-کوهدشت-خرم آباد-سلسله-دلفان-بروجرد-پلدختر. بین رود کشکان و سیمره، خاوه و طرهان، رومشکان.

استان کرماشان: ایلات زوله(محمد علی سلطانی به نقل از تاریخ طبری ص ٤٦-٤٥ می گوید مردم این ایل از نوادگان زو فرزند طهماسب از پادشاهان پیشدادی می باشند، و نیز یکی از ایلات باستانی کورد پیش از میلاد می باشد(مجله سروه ش ١٦٦-١٦٥)، کاکاوند( مرحوم عمادالدین دولت شاهی در کتاب کوههای ناشناخته اوستا سابقه این ایل را در زمان نوشتن اوستا می داند و شیخ محمد مردوخ این عشیره را از اعقاب کاشیان ساکن در غرب دلفان در منطقه هرسین و چمچال می داند)، ترکاشوند، جلالوند، خالوند، قیاسوند، جلیلوند، نامی وند، پایروند (یکی از ایلات باستانی کورد پیش از میلاد می باشد(مجله سروه ش ١٦٦-١٦٥)، بالوند، همه وند، شیرازی، عثمانوند یا هوزمانوند، احمد وند، اولاد قباد، کرم علی یا کرم علی وند، خزل، قلایوند، دیناروند، همایون وند، مافی وند،بهتولی وند، فولادوند،  باجولوند،  سالاروند در کرماشان- هرسین- اسلام آباد غرب- کرند غرب-صحنه— چمچمال- دینور-درودفرامان-ماهیدشت و...

استان همدان: ایلات چهاردولی، فلک الدین، زوله، ترکاشوند، موسی وند، زند(نویسندگانی نظیر سایکس، بهرام افراسیابی، محمدعلی سلطانی، محمد امین زکی، اسکندر امان الهی، ایل بگ جاف، البارون دوبد، سیروس بهرام، عبدالله شهبازی و جان آر پری در باره زندیان نوشته اند و همگی بر این نظرند که اصالت خاندان زند لک است)، غیاثوند، جلیل وند، کاکاوند در اسد آباد-نهاوند-تویسرکان-ملایر.

استان ایلام: ایلات بالوند، کوشوند، قیاسوند، گراوند، بیژنوند، آبدامانی، دشتی یا دشتی وند، قلم مراد خانی، کید خورده وند، خزل، دیناروند، ریزوندی، همایون وند، خیر یا خیروند، قنیوند، شمس الدین و خضروند، دالوند، هلیلان، بالاوند، دینارآوند، کرم علی یا کرم علی وند، زینل وند، سکوند، کبیر کوهی، زینیوند(نویسنده معروف«جعفر غیتال» در مورد عشیره زینیوند می نویسد: این عشیره، از لکهای ساکن در دره شهر و از تیره های ایل دیربغچهد است)، کُر، مهکی یا محکی، بادرانی در آبدانان-دهلران-بیک و سوسیان-تمین و کرازان-شیروان و چرداول و...

استان کرمان:ایل منوخان جیرفت-ایلات لک و سهرابی یا سهرایوند سیرجان-طایفه لک پاریز و...

استان فارس:شبانکاره، زند، زوله، طایفه ای به نام کورونی از لک های طرهان در روستاهای خدا آباد و شاهپور کازرون و روستای چهل چشمه شیراز -ایل چهاردولی شیراز، چهار ملیلوند، لک، رحیمی، ایل های لک در منطقه ی قشقایی فارس، وندا، کرانی، لک، منطقه ی همراه عمله در دو فرسخی حنا، قسمتی در چهار فرسخی یزدخواست، کنار رودخانه ی رحیمی. ژوکوفسکی می‌گوید: لک یکی از اقوام «تلخ دشت» است که در سال ۱۸۸۵ به آنجا منتقل شده اند، لک‌ها به گویشی نزدیک به گویش هورامی‌تکلم می‌کنند. تلخ دشت در جنوب غربی شیراز واقع شده است.

90857296843769258956

استان خوزستان:ایل گراوند باغ ملک طوایف پشت کوهی و لک های دزفول.

استان قزوین: ایلات غیاثوند (نقل از دکتر امان الهی)، جلیل وند، کاکاوند (کاکاوندان ساکن در قزوین در مناطق مرزی در بین خمسه و قزوین در امتداد جاده زنجان و ساوه زندگی می کنند، نقل از "هنری فیلد")، مافی و...

استان آذربایجان غربی:ایل چهاردولی در شاهین دژ و دهستان لکستان.

استان مازندران: ایل کاکاوند (نقل از هنری فیلد)، تیره هایی از طوایف لک دلفان، قیاسوند در روستاهای تیت دره و مکارود و کجور- ایل خواجه وند( کوچ توسط نادر شاه.  دکترعبدالحسین زرکوب(تاریخ مردم ایران) می نویسد: اصالت خواجه وند از ایلامیان قدیم و خواجه وند نام قدیمی ایلام است. و د.محمد جواد مشکور می گوید: اصالت خواجه وند به شهر شوش در ایلام کهن بر می گردد و در آنزمان بدانها خواجه یا خواجا می گفته اند که هنری فیلید هم نظر آنها را تایید می کند) در اکثر روستاهای کلاردشت و کجور-ایل چهاردولی نور-روستای میانکاله و روستای زاغ مرز بهشهر.

استان تهران:ایلات قیاسوند، بیرانوند و ایل هداوند و رامین-ایل چهاردولی کرج.

استان مرکزی: روستای نینه محلات.

استان کردستان: ایل چهاردولی قروه-روستای لک قروه-روستای لک خدابنده لو قروه و ایل زند در سنندج ( نقل قول از ایرج افشار سیستانی) و گروس(کوچ توسط نادرشاه،نقل از هنری فیلید) و و حضور لک ها در اسفندآباد و منطقه برزاب(آیت محمدی کلهر).

استان کهگیلویه و بویر احمد: ایل چهاردولی کهگیلویه.

استان گلستان: ایل بیرانوند گرگان.

استان سمنان: لک هداوند در شهرستان ایوانکی استان سمنان از سه طایفه اصلی سیرس، خانی و میرزایی تشکیل شده اند و در مجموع بالغ بر ۴۲ طایفه را شامل می‌شوند (آیت محمدی کلهر: هداوند یکی از طوایف بزرگ قوم لک است که همراه با کریم خان زند به شیراز رفته اند).

استان اصفهان: طایفه نایبی ایل بیرانوند کاشان.

استان قم: ایل بیرانوند و ایل زند (اسکندرامان الهی)، در محله هایی همچون زندآباد، روستاهای قلعه چم، علی آباد نیزار، دیزار، نارچ و حاجی آباد.

استان خراسان: علی میرنیا می گوید که تیره‌هایی از عشیره زند در هردو منطقه درگز و نوخندان و کلات در استان خراسان اسکان گزیده‌اند. و مورخ جعفر خیتال، بودن خانواده های غیاثوند در روستاهای سرچشمه بابا سمش، شاه قلندر علیا، و سفلی، پهنه بر در شیروان را اثبات می کند.

استان زنجان: ایل قیاسوند(نقل از عبدالله شهبازی).

ایل های لک در منطقه ی بختیاری، سالاروند، خانه جمالی، پولدوند، عبدالوند، حاجی وند، عیسی وندو...

لک هایی که به زبان بختیاری صحبت میکنند: طایفه نوروزی طایفه دینارانی ایل بختیاری در حقیقت لک هستند.

29_8704140594_L600

ژوکوفسکی در بخش ۴ کتابش می‌گوید: لک‌های طایفه جاویدی ممسنی به گویش لری ممسنی سخن می‌گویند، همچنین می‌گوید طایفه دیگری از لک‌ها به نام لک زندی در میان ممسنی‌ها دیده می‌شود که بخشی از آنان در شیراز ساکن اند.

د. جمشید صداقت کیش در کتاب کردان پارس و کرمان از لک‌های ساکن میان قشقاییان سخن به میان آورده است.

آیت محمدی کلهر می‌گوید: آقا محمد خان قاجار لک‌ها را به مناطقی چون اطراف تهران، دماوند، ورامین، لار، توچال و بخش ایوانکی، روستاهای سنگاب و کرسی علیا، کرسی سفلی و چنداب منتقل نمود. شماری از آنها نیز در ساوه و زرند و قزوین اساکن شدند.

شیخ محمد مردوخی می‌گوید: لک ها از این طوایف تشکیل شده است: سلسله، لاله، دلفان، ترهان و دالوند، که در خانقین، خرم آباد، الشتر و کلیایی، همدان، اصفهان، دولت آباد، سلطان آباد، اسفندآباد و لیلاخ سنندج، قضای سلماس و شیراز سکونت دارند. در اصل ایرانی اند و خود را کرد می‌دانند، نویسنده در ادامه می‌گوید لک‌های کرمان در سال ۱۰۵۰ قمری از بندرعباس به این منطقه آمده اند. وزیری نیز می‌گوید در منطقه برنجان کوهستانی، چندین نام جغرافیایی دیده می‌شود که دربردارنده عنوان “لک” هستند که متعلق به “لک”‌هاست. در ادامه اینگونه درباره طوایف لک ساکن در این منطقه می‌گوید: درمریدی، گودالی، میرازیی، خواجه، زروسی، شهسواری، تهرانی، درویشی، غزاوی خدر. در سال ۱۲۷۹ سر پرسی سایکس می‌گوید: گیسکان منطقه ای کوهستانی است که قوم لک در آن ساکن اند. اکبر وقایع نگار می‌گوید: بیشتر لک‌های لکستان در کلیایی و کرمان و استان کردستان ساکن اند و شماری از لک‌ها نیز به اجبار در اصفهان سکونت داده شده اند.

 گزارش: نجف خرم داد

کد خبر : ۳۵۲۹۰۵